313رهرو رسانه منتظران ظهور



امامت امام زمان(عج)

از نگاه شیعه، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و تنها از طرف ذات او است که امام بر جامعه نصب می گردد. این قابلیت ذاتی ارتباطی به سن و سال ندارد.
آنچه در آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بیش از همه چیز توجه ها را به خود جلب می کند، رسیدن به این مقام عظیم در سن پنج سالگی است. البته ایشان اوّلین شخصی نبود که در خردسالی به افتخار امامت نایل آمد و نه تنها این گونه پیشوایی در بین ائمه علیهم السلام دارای سابقه بوده؛ بلکه در سلسله نبوّت نیز مواردی از آن وجود داشته است.
الف) نبوت در
کودکی
خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخت:
1) نبوت حضرت عیسی از ابتدای ولادت
خداوند در آیات نورانی خود در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السلام از زبان آن پیامبر الهی در جواب منکران چنین می فرماید: قَالَ اِنّی عَبْدُاللّه آتَانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیّاً» [کودک] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.» [1] .
2) اعطای کتاب و مقام نبوت به حضرت یحیی در کودکی
خداوند در این باره می فرماید: یا یَحْیی خُذِالکِتابَ بِقُوَهٍ وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً» ای یحیی! کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و [ما] از کودکی به وی حکم (نبوّت) دادیم». [2] .
بنابراین همان گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی عطا فرمود؛ مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، در سن کودکی عطا فرماید.
ب) امامت در کودکی
قبل از حضرت مهدی علیه السلام دو امام (امام جوادعلیه السلام و امام هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام، در سن کودکی بوده است.
اولین امامی که در سن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرار گرفت؛ ولی کم کم با هدایت های امام رضاعلیه السلام و بیاناتی از خود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.
معمربن خلاد گوید: سَمِعْتُ الرِّضاعلیه السلام وَ ذَکَرَ شَیئاً فَقالَ: ما حاجَتُکُمْ اِلی ذَلِکَ هَذَا اَبُوجَعفَرٍ قَدْ اَجْلَسْتُهُ مَجْلِسی وَصَیَّرْتُهُ مَکانی وَقالَ اِنّا اَهلُ بَیتٍ یَتَوارَثُ
اَصاغِرُنا عَنْ اَکابِرِنا القُذَّهَ بالقُذَّهِ»؛ از امام رضاعلیه السلام شنیدم که مطلبی [راجع به امر امامت] بیان کرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالان مان موبه مو از بزرگسالان مان ارث می برند». [3] .
روایت یاد شده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا زیادی سن ندارد.
صفوان بن یحیی گوید: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم: پیش از آنکه خدا ابی جعفرعلیه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود: چه مانعی دارد عیسی علیه السلام سه ساله بود که به حجّت قیام کرد». [4] .
علی بن اسباط گوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به او تیز نموده و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف کنم. در آن میان که من او را ورانداز می کردم، حضرت نشست و فرمود: ای علی! خدا حجّت درباره امامت را به مانند حجّت درباره نبوّت آورده و فرموده است: حکم نبوّت را در کودکی به او دادیم»، و چون به رشد، رسید»، و به چهل سالگی رسید»، پس
روا است که به شخصی در کودکی حکم داده شود [چنان که به یحیی علیه السلام داده شد] و روا است که در چهل سالگی داده شود [چنان که به یوسف داده شد]». [5] .
البته کم نبودند انسان های وارسته ای که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می آوردند و در برابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.
محمدبن حسن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضاعلیه السلام) بودم و هر خبری که او از برادرش موسی بن جعفرعلیه السلام شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، ابوجعفر محمدبن علی الرضاعلیه السلام در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد؛ ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟
چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجلّ این ریش سفید را سزاوار [امامت] ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده او هستم». [6] .
ج) آخرین پیشوا
شیعه با این ذهنیت - که مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست - درباره امام هادی علیه السلام چندان تردیدی به خود راه نداد؛
به ویژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند. اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد؛ چرا که او هم در سن و سال کمتر از دیگر امامان به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت مخفیانه صورت پذیرفت. این مسأله برخی از شیعیان را دچار تردیدهایی نمود و کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت؛ اگرچه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند.
امام باقرعلیه السلام فرموده است: صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً وَاَخْمَلُنا شَخْصاً»؛ صاحب این امر کم سن و سال ترین و گمنام ترین ما است». [7] .
اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت ابی جعفرعلیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم: آیا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود: نَعَمْ وَاَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنین»؛ آری، کمتر از پنج سال هم می شود». [8] .
البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر امامان، این تفاوت را داشت که خواست الهی بر پنهان زیستن آن حضرت تعلق گرفته بود؛ بنابراین تنها افرادی خاصّ از ولادت او با خبر بودند.
ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل می کند: به سامرا آمدم و ملازم در خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراهِ خادمان در خانه آن حضرت بودم. گاهی می رفتم
هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که مردان در خانه بودند، بدون اجازه وارد می شدم. روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردان بود.
ناگهان در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود: بایست، حرکت مکن! من جرأت در آمدن و بیرون رفتن را نداشتم. سپس کنیزکی - که چیز سر پوشیده ای همراه داشت - از نزد من گذشت. آن گاه مرا صدا زد که: در آی! من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد. کنیز نزد آن حضرت بازگشت، او به کنیز فرمود: روپوش از آنچه همراه داری بردار؛ کنیز از روی کودکی سفید و نیکو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد. دیدم موی سبزی که به سیاهی آمیخته بود، از زیر گلویش تا نافش روییده است، سپس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد. سپس من آن کودک را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات کرد». [9] .
با توجه به روایات یاد شده و تولّد آن حضرت در سال 255 ق و شهادت امام عسکری در سال 260 ق، آن حضرت در سن پنج سالگی به امامت رسید.
پی نوشت ها و منابع:
[1] مریم 19: 30.
[2] مریم 19: 12.
[3] الکافی، ج 1، ص 320، ح 2.
[4] همان، ج 1، باب الاشاره والنص علی ابن جعفرالثانی.
[5] الکافی، ج 1، ص 384، ح 7 و با اندکی تفاوت، الارشاد، ج 2، ص 292.
[6] الکافی، ج 2، ص 322، ح 12.
[7] الغیبه، ص 184؛ دلائل الامامه، ص 258.
[8] الکافی، ج 1،
ص 384، ح 5.
[9] الکافی، ج 1، ص 329 و 120، ح 6.

مقدمه،معرفی چکیده اهداف:

● امامت امام زمان(عج)
●زندگی نامه پدر بزرگوار ایشان امام حسن عسگری(ع)
●زندگی نامه حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت ولیعصر
●آغاز امامت حضرت و داستان نماز خواندن بر پیکر پاک پدرشان امام عسگری
●غیبت صغری و کبری
●تشرف کسانی که به محضرمقدس حضرت رسیده اند
●تمام صوت ها و کلیپ های مربوط به آقا صاحب امان و ظهور
●مباحث مهدویت و انتظار فرج
●منجی در ادیان دیگر
●سواد رسانه ای
و ان‌شاءالله در آخر بتوانیم که در پایان این مباحث با لطف خدا و کمک امام زمان و یاران حقیقی و گمنام او بتوانیم هرکدام ازما رسانه ای شویم و مقدمه و زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت بن الحسن روحی فدا آماده کنیم و افراد زیادی را بتوانیم برای یاری رساندن به امر ظهور و حضرت جذب کنیم.
لطفا با نظرات و انتقادات به ما برای بهتر شدن و رفع اشکالات کمک کنید،لطفا حتما انتقاد کنید و با روی گشاده پذیرای نظرات و انتقادات شما سربازان گمنام حضرت ولیعصر هستیم.

♦ احادیث مهدویت ♦

نصوص مربوط به امام عصر (عج) از طریق شیعه و سنّی بسیار است و در کتابهای مختلف ذکر شده است، در اینجا فهرست برخی از آنها را که مؤلّف محترم منتخب الاثر» در کتاب خود آورده، نقل می شود:
1- درباره ی این که امامان دوازده نفرند و اوّل آنها علی علیه السلام و آخر آنها مهدی (عج) است. 91 حدیث
2- احادیثی که به ظهور آن حضرت مژده می دهد. 657 حدیث
3- روایاتی که آن حضرت را از دودمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می داند. 389 حدیث
4- روایاتی که می گوید: اسم و کنیه او مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم است. 48 حدیث
5- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام می داند. 214 حدیث
6- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها می داند. 192 حدیث
7- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسن علیه السلام می داند. 185 حدیث
8- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسین علیه السلام می داند. 148 حدیث
9- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام سجّاد علیه السلام می داند. 185 حدیث
10- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام باقر علیه السلام می داند. 103 حدیث
11- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام صادق علیه السلام می داند. 103 حدیث
12- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام کاظم علیه السلام می داند. 101 حدیث
13- روایاتی که می گوید، او چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است. 95 حدیث
14- روایاتی که می گوید، او سوّمین فرزند امام جواد علیه السلام است. 90 حدیث
15- روایاتی که می گوید، او از فرزندان امام هادی علیه السلام است. 90 حدیث
16- روایاتی که می گوید، او فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است. 146 حدیث
17- روایاتی که می گوید، اسم پدرش حسن علیه السلام است. 147 حدیث
18- روایاتی که می گوید، او جهان را از عدالت پر می کند. 123 حدیث
19- روایاتی که غیبت او را طولانی می داند. 91 حدیث
20- روایاتی که در رابطه با طول عمر آن حضرت می باشد. 318 حدیث
21- روایاتی که می گوید او امام دوازدهم و پایان بخش امامان است. 136 حدیث
22- روایاتی که می گوید دین اسلام به وسیله ی او جهانی می شود. 47 حدیث
23- روایاتی که درباره ی ولادت آن حضرت رسیده است. 214 حدیث
با توجّه به ارقام یاد شده و با اضافه ی 2515 روایت دیگر که پیرامون حضرت مهدی (عج) در منابع شیعه وارد شده، آشکار می گردد، روایتهایی که درباره ی آن حضرت رسیده، فوق حدّ تواتر (تواتر از باب تفاعل»، یعنی: پی در پی آمدن. حدیثی را که به حدّ تواتر رسیده باشد متواتر گویند. حدّ تواتر چیست؟ هر حدیثی که در همه ی طبقات راویان (نسلهای روایتی و حدیثی)، راویانی متعدّد - میان 10 تا 20 راوی - و از جاهای مختلف، داشته باشد، به طوری که نتوان آن راویان را، به تبانی و کذب، منسوب داشت، به حدّ تواتر» رسیده است و متواتر» است. حدیث متواتر را می توان حدیث ثابت و قطعی» خواند. (علم الحدیث؛ ص 144»)) است و در کمتر موضوعی از موضوعات دینی تا این حدّ روایت نقل شده است. (در کتاب منتخب الاثر، جمعاً 6207 حدیث، با ذکر مأخذ، از 154 کتاب معتبر سنّی و شیعه درباره ی مهدی موعود نقل شده است)

انتظار

انتظار» در فرهنگ متعالی اسلام - بویژه در مذهب گران سنگ تشیّع - از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در مباحث مهدویّت درخشندگی خاصی دارد.
مجموعه روایاتی که سخن از انتظار گفته اند، به دو دسته کلی تقسیم می شود: دسته نخست روایاتی است که به انتظار فرج و گشایش به صورت عام و کلی اشاره کرده است. اگرچه مصداق کامل و تام آن فرج عمومی» در سطح جهان با ظهور حضرت مهدی علیه السلام نیز هست؛ ولی هر گشایشی را
نیز شامل می گردد.
دسته دوم، روایاتی است که در خصوص فرج قائم آل محمدعلیهم السلام و ظهور آخرین مصلح جهانی و موعود است.
یک . در دسته نخست با تعبیرهای متفاوتی مواجه می شویم:
- گاهی از آن به عنوان عبادت یاد شده است: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: اِنتِظارُ الفَرَجِ عِبَادَهٌ» [1] .
- گاهی از آن به عنوان برترین عبادات یاد شده است: همان حضرت فرمود: اَفضَلُ العِبادَهِ اِنتِظارُ الفَرَجِ». [2] .
- گاهی پا از همه آنچه گفته شد، فراتر نهاده می شود و از آن به عنوان برترین کارهای امت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله یاد می شود: اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِی اِنتظارُ الفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ». [3] .
- گاهی هم به آثار وضعی انتظار اشاره شده، خودِ انتظار فرج نوعی فرج و گشایش معرفی گشته است. در این باره امام سجّادعلیه السلام فرمود: اِنتِظارُ الفَرَجِ مِنْ اَعظَمِ الفَرَجِ». [4] .
- بالاخره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آن را برترین جهاد امت اسلام دانسته است فرمود: اَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الفَرَجِ». [5] .
دو . در دسته دوم نیز با مضامین فراوانی مواجه هستیم که برخی از آنها از این قرار است:
- امام صادق علیه السلام فرمود: عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلیمِ وَالرَّدِّ اِلینا وَاِنْتظارِ اَمْرِنا وَامْرِکُمْ وَفَرَجِنا وَفَرَجِکُم» [6] ؛ بر شما باد به تسلیم و رد امور به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما».
- امام باقرعلیه السلام نیز - آن گاه که دین مرضی خداوند را تعریف می کند - پس از شمردن اموری می فرماید: وَالتَّسْلِیمُ لِاَمْرِنا وَالوَرَعُ وَالتَّواضُعُ وَاِنتِظارُ قائِمِنا.». [7] .
این تعبیرات همگی حاکی از این است که انتظار فرج -
چه به معنای عام آن و چه به معنای خاصّ - در فرهنگ دین مقدس اسلام جایگاه والایی دارد.
اما انتظار چیست؟
ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است؛ به گونه ای که بدون انتظار» زندگی مفهومی ندارد و شور و نشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر و کنونی، ظرف پویایی، تلاش و حرکت به سوی فردا و فرداها است. این چنین پویایی و حرکتی، بدون عنصر انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا و پایداری و امید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا و مفهوم می بخشد و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تأمین می کند؛ از این رو است که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد. پدیده انتظار انسان را به حرکت در جهت مناسب با آن بر می انگیزد و از هر حرکت و گرایش به جهت های نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار باز می دارد.
انتظارهای دیگر نیز - که از انتظار اصل حیات فراتر می رود و به انتظار آرمان ها و هدف های برتر حیات و فرازهای زندگی می رسد - اندیشه و عمل آدمی را در راستای تحقق آن آرمان ها و هدف ها، قرار می دهد و او را وا می دارد تا راه ها و شیوه هایی را برگزیند تا به خواسته ها و هدف هایش نزدیک شود و موانع راه را کنار زند. از اینجاست که انسان به آمادگی و آماده سازی خود و محیط خود می پردازد و زمینه آرمان ها و هدف های خویش را فراهم می آورد.
پی نوشت‌ومنابع
[1] کشف الغمه، ج 2، ص 101؛ الأمالی طوسی، ص 405.
[2] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287.
همچنین ر.ک: سنن الترمذی، ج 5، ص 565.
[3] عیون اخبارالرضاصلی الله علیه وآله، ج 2، ص 36؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 644.
[4] الاحتجاج، ج 2، ص 317؛ کمال الدین، ج 1، ص 319.
[5] تحف العقول، ص 37.
[6] رجال کشی، ص 138.
[7] الکافی، ج 2، ص 23، ح 13.

آخرامان

روزگاری بر دنیا سپری شده که دیباچه زندگی دنیایی به شمار می آید و زمانی نیز خواهد گذشت که پایان این کتاب خواهد بود. برگه های پایانی کتاب زندگی انسان در زمین آخِرُاّمان» خوانده می شود. آخِرُاّمان» اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ به چشم می خورد و در ادیان ابراهیمی، از برجستگی و اهمیت ویژه ای برخوردار است. این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی گفته می شودکه ممکن است در این بخش از زندگی دنیوی به وقوع پیوندد. ادیان بزرگ در باره آن پیشگویی هایی کرده اند؛ برای مثال در انجیل» آمده است: . و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبّر و کفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بی دین، و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بی پرهیز و بی حلم و با خوبان بی اعتنا، و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح می دهند». [1] .
قرآن مجید در آیات فراوان به دوران آخِرُاّمان» اشاره کرده [2] و در معارف ارزشمند اسلامی، این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است:
1. مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می یابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخِرُاّمان نیز نامیده اند. [3] .
2. مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله حضرت مهدی علیه السلام مقارن شده و زمان غیبت و ظهور را در برگفته، با
شروع قیامت به انجام می رسد.
روایات معصومین علیهم السلام نشان می دهد:
یکم. با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده و مرحله ای جدید در نظام آفرینش آغاز می شود.
دوم. آخِرُاّمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم می شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می رسد. فساد اخلاقی و ستم همه جوامع بشری را فرا می گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می گراید. دوران بعد، عصر تحقّق وعده های الهی به پیامبران و اولیای خدا است وبا قیام مصلح جهانی آغاز می شود.
کلیات عقاید مربوط به آخِرُاّمان» تقریباً از سوی همه فرقه های بزرگ اسلامی پذیرفته شده است؛ ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعودعلیه السلام و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدی علیه السلام و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشردر کره زمین و او را همان موعود امت ها می دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدی علیه السلام، برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان رجعت» به دنیا باز می گردند وزندگی دنیایی پایان می یابد.
با گلگشتی در کلمات نورانی معصومان علیهم السلام، می توان واژه هایی را که بیانگر پیوند مهدویّت و آخِرُاّمان است، یافت. این واژه ها عبارت است از:
1 . آخِرُاَّمان» (پایان زمان)
پیامبرصلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام فرمود: اَلا اُبَشِّرُکَ اَلا اُخْبِرُکَ یا عَلِیُّ فَقالَ: بَلی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ کانَ جَبْرَئیلُ عِندی آنِفاً وَاَخْبَرَنی اَنَّ القائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِاَّمانِ فَیَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوراً مِنْ ذُرّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِالحُسَیْنِ». [4] .
آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله، یا رسول اللّه! آن حضرت فرمود:
هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُاّمان ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد می سازد - همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسین علیه السلام است».
2 . لا تَذهَبُ الدُّنیا» (دنیا به پایان نمی رسد)
این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقّق حوادثی است که پس از آن ذکر می شود. عبداللّه بن مسعود می گوید: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلِیَ اُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ اَهلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ المَهْدِیُّ»؛ [5] دنیا به پایان نمی رسد؛ مگر اینکه امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می شود».
و روشن است دنیا به پایان نمی رسد مگر اینکه بخش پایانی اش (آخِرُاّمان) را پشت سرگذارد.
3 . لا تَقُومُ السّاعَه» (قیامت برپا نمی شود)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود:
لا تَقُومُ السَّاعَهُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَمَنْ تَبِعَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ.»؛ [6] قیامت بر پا نمی شود تا اینکه قیام کننده ای به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد».
4 . لاتَنقَضِی الاَیَّامُ» (روزها منقضی نگردد)
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: وَلا تَنْقَضِی الاَیَّامُ حَتّی یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُواطِی ءُ اِسمُهُ اِسْمی»؛ [7] روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهل بیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است».
5 . لَوْ لَمْ یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلاّ یَومٌ واحِدٌ»
(اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند)
امیرمؤمنان علیه السلام بر بالای منبر در شهر کوفه چنین فرمود: لَو لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلاَّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیَومَ حَتی یَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنّی»؛ [8] اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از خاندانم بر انگیخته شود».
6 . عِندَ اِنقِطاعٍ مِنَ اَّمانِ» (در بخش پایانی زمان)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: یکُونُ عِنْدَ اِنقِطَاعٍ مِنَ اَّمانِ وَظُهُورِ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المهدی عَطاؤهُ هَنیِئاً»؛ [9] هنگام پایان زمان وآشکار شدن فتنه ها، مردی هست که به او مهدی گفته می شود و بخشش بسیار دارد».
پی نوشت‌ومنابع:
[1] کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانی، نامه دوم پولس حواری به تیموتیوس، باب سوم.
[2] ر.ک: سوره واقعه (59)، آیات 40 و14 و 49؛ حجر (15)، آیه 24؛ اعراف (128).
[3] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 190؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87؛ همچنین ر.ک: تفسیر قرطبی، ج 4، ص 306؛ تفسیر طبری، ج 1، ص 557.
[4] ابن ابی زینب نعمانی، الغیبه، ص 357.
[5] شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 182، ح 141 و ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 377؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 388.
[6] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج2، ص59؛ ر.ک: کشف الغمه، ج 2، ص 459.
[7] طبری، آملی، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 258.
[8] کتاب الغیبه، ص 46. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 317، ح 4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 227.
[9] اربلی،
کشف الغمه، ج 3، ص 260؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص

آغازفعالیت‌مدعیان‌دروغین

شروع این تفکر به دوران نایب دوم محمدبن عثمان بر می گردد. در زمان نایب اوّل، (عثمان بن سعید)، به علل مختلفی، منحرفان نتوانستند فعالیت کنند و لذا در دوران نیابت نایب اوّل خبری از ادعای دروغین نیابت نیست. اگر هم باشد به صورت خیلی کم رنگ مطرح بوده که مشهود و ملموس نبوده است.
علل عدم وجود این دروغ گویان در دوره نایب اول عبارت است از:
1. عثمان بن سعید از اشخاص مشهور و مورد اطمینان در میان شیعیان بود. همان طوری که گفته شد در زمان های پیش از غیبت صغری، از طرف امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام و به نظر برخی حتی از طرف امام جوادعلیه السلام نیز وکالت داشته است. سوابق طولانی او با ائمه علیهم السلام، باعث شده بود که شهرت و منزلت خاصی در میان شیعیان داشته باشد. از این رو منحرفان در دوره نیابت وی، نتوانستند ابراز وجود کنند.
2. شرایط ی و اجتماعی مساعد نبود که کسی ادعای دروغین بکند. در اوایل غیبت صغری، دولتمردان عباسی شدیداً مراقب اوضاع بودند و با تمام قوا تلاش می کردند ردپایی از مهدی علیه السلام و یاران او پیدا کنند و آنها را نابود سازند. بدین جهت کسی غیر از عثمان بن سعید، جرأت نمی کرد خود را به چنگال مرگ گرفتار کند؛ لذا فعالیت و نیابت او در آن دوره، یک جهاد بزرگ به شمار می رفت.
3. عدم عادت مردم؛ هنوز برای مردم به روشنی ارتباط با امام علیه السلام از طریق نواب» جا نیفتاده بود؛ از این رو عادت مردم احتیاج به زمان داشت. این
کار در دوره اوّل صورت گرفت. وقتی منحرفان دیدند مردم به چنین کارهایی عادت کرده اند، خواستند با ادعای دروغین، خود را نایب خاصّ امام زمان علیه السلام معرفی نمایند». [1] .
برخی از کسانی که در دوره محمدبن عثمان - نایب دوم امام زمان علیه السلام - به دروغ ادعای نیابت امام علیه السلام را داشتند، عبارت اند از: ابومحمد حسن شریعی، محمدبن نصیر نمیری، احمدبن هلال عبرتایی، ابوطاهر محمدبن علی بن بلال، ابوبکر محمدبن احمدبن عثمان معروف به ابوبکر بغدادی، برادرزاده محمدبن عثمان، اسحاق احمر و باقطانی و حسین بن منصور حلاج.
اگرچه حسین بن منصور معروف به صوفی گری است. لیکن مکاتباتی که شیخ در کتاب الغیبه بیان کرده است، نشان می دهد که وی ادعای نیابت هم داشته است.
از دیگر مدعیان دروغین نیابت شلمغانی» است که در زمان نایب سوم حسین بن روح بوده و شخص دیگری به نام ابودلف کاتب» که بعد از وفات چهرمین نایب ادعای نیابت نموده است. [2] .
البته گروهی از مدعیان نیابت به تدریج گام را فراتر نهاده، از مهدویّت» خویش سخن گفتند.
برای اثبات دروغ بودن ادعاهای بابیّت در غیبت کبری و بخشی از غیبت صغری، دلیل های فراوانی ذکر شده است؛ اما بهترین دلیل زندگی این افراد است. زندگی خصوصی این افراد نشان می دهد در آتش حسد و آزمندی و باورهای کفرآمیز می سوختند و بی تردید صاحبان این رذیلت های اخلاقی و فکری، در گستره پرشکوه معنویت جایی نمی یابند. افزون بر این، دلیل های گوناگون دیگری نیز بر نادرستی این ادعا گواهی می دهد که به اختصار ذکر می شود.
یک. وقتی علی بن محمد سمری، نایب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نایب پس از خود را
معرفی کند؛ او فرمود: لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه»؛ خدا را امری است که باید به اتمام رساند».
این سخن علی بن محمد نشان می دهد هنگام غیبت کبری فرا رسیده است و دیگر نایبی معرفی نمی شود. چنان که در محل خود ثابت شد هر نایبی باید به وسیله نایب قبل از خود، مشخص شود! بنابراین، معرفی نکردن نایب به وسیله علی بن محمد سمری، نشان دهنده نبودن نایب و نادرستی همه ادعاهای نیابت است.
دو. امام زمان علیه السلام در توقیعی به علی بن محمد سمری چنین نگاشت: . وَلا تُوصِ اِلی اَحَدٍ یَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَیْبَهُ الثانِیَهُ». [3] .
سه. با آنکه این مسأله، مورد ابتلای مردم است و ائمه اطهارعلیهم السلام تمام آنچه مردم بدان نیاز داشتند بیان می کردند؛ در هیچ روایتی به تصریح یا اشاره از وجود نایب و باب امام زمان علیه السلام پس از نواب اربعه سخن به میان نیامده است. البته روایات بسیاری از جزئیات احکام و مباحث اعتقادی را به طور کامل بیان کرده اند؛ ولی درباره نیابت چیزی مشاهده نمی شود.
چهار. وجود نص خاصّ و کرامت، از شرطهای اثبات نیابت امام زمان علیه السلام است. نواب اربعه از این شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعیان بابیّت توان ارائه نص و معجزه را نداشتند.
پنج. در روایات، غیبت امام زمان علیه السلام به صغری و کبری یا تام و غیر تام تقسیم شده است. بی تردید غیبت صغری را بدان سبب غیر تام می نامند که در آن دسترسی به امام علیه السلام - به صورت غیرمستقیم و از طریق نایب - ممکن است، اگر در زمان غیبت کبری نیز امام زمان علیه السلام نایب یا باب داشته باشد، اصل این
تقسیم درست نیست و حتی در زمان غیبت کبری، غیبت تام محقق نمی شود.
شش. یکی از بهترین راه های اثبات دروغگو بودن مدعیان نیابت، آن است که این گروه مردم را به طرف دین خدا و امام زمان علیه السلام دعوت نمی کردند. آنان مردم را به خویش فرا می خواندند؛ بر خلاف نواب اربعه که کسی را به خود دعوت نمی کردند. به عبارت دیگر، آن که هوای نفس دارد، نمی تواند نایب امام زمان علیه السلام باشد. هواپرستی بسیاری از مدعیان دروغین، چنان بود که به ادعای نیابت بسنده نمی کردند و به تدریج به سمت ادعای مهدویّت» و نبوّت» پیش می رفتند!
در پایان گفتنی است که اجماع شیعه بر آن است که پس از علی بن محمد سمری، هیچ کس نایب خاصّ امام زمان علیه السلام نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شیعه نیز بر این است که با وفات علی بن محمد سمری، رشته وکالت و نیابت خاصّ منقطع شد. [4] .
پی نوشت و منابع:
[1] تاریخ الغیبه الصغری، ص 494.
[2] زندگانی نواب خاصّ امام زمان علیه السلام، ص 179 - 176.
[3] کتاب الغیبه، ص 395؛ کمال الدین، ج 2، ص 516؛ کشف الغمه، ج 2، ص 53.
[4] مکیال المکارم، ج 2، ص 357.

یکی از مسائل غیر قابل انکار در پیروزی ها و حرکتهای انقلابی حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبری و هدایت پیشوای خود می توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنین تا زمانی که این حضور آگاهانه و قاطع و با امید و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خیالی آسوده گامهای پیروزی را سریعتر بر می دارد. در این رهگذر قیام جهانی مهدی موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثنی از این قاعده و قانون کلّی نیست.
البتّه در قیام قائم (عج) هر کسی لیاقت این را ندارد که در زمره ی اصحاب آن حضرت قرار گیرد.
در روایات به وفور نامی از یک گروه 313 نفری به میان آمده است که این افراد از نژاد عجم» هستند و برخی از آنها بدون وعده ی قبلی در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفیاب می گردند. (اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)
در قرآن کریم، این کتاب انسان ساز و حرکت آفرین در رابطه با یاران نمونه ی حضرت مهدی (عج) یک آیه ی بسیار امید بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ی مائده آیه ی 54 خداوند به طور مستقیم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و می فرماید:
ای مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیّتی را می آورد که دارای این پنج امتیاز هستند:
1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.
2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.
3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند.
4- به طور پی گیری در راه خدا جهاد و تلاش می کنند.
5- در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند. این فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.»
در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده، از جمله اینکه: این آیه در مورد یاوران حضرت قائم (عج) است که با این ویژگیها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدین و کارشکنان می ایستند، و برای بر قراری حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراری عدالت در کلّ جهان تلاش می کنند. (مجمع البیان»، ج 3، ص 208)
و در عبارتی امام صادق علیه السلام فرمود:
صاحب این امر (حضرت مهدی (عج)) در پرتو این آیه (در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور) محفوظ است (تفسیر برهان»، ج 1، ص 497)».
همچنین در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هایی مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر می خوریم، که با توجّه به معانی این عناوین با ویژگیهای اصحاب صاحب العصر (عج) نیز آشناتر می شویم. (حضرت مهدی، فروغ.»، ص 207)
در این کتاب، درباره هر کدام از عناوین، به ترتیب حروف الفباء، توضیح داده شده است.
رجوع شود به واژه: سیصد و سیزده نفر، ایرانیان و قائم (عج)
یکی از مسائل غیر قابل انکار در پیروزی ها و حرکتهای انقلابی حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبری و هدایت پیشوای خود می توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنین تا زمانی که این حضور آگاهانه و قاطع و با امید و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خیالی آسوده گامهای پیروزی را سریعتر بر می دارد. در این رهگذر قیام جهانی مهدی موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثنی از این قاعده و قانون کلّی نیست.
البتّه در قیام قائم (عج) هر کسی لیاقت این را ندارد که در زمره ی اصحاب آن حضرت قرار گیرد.
در روایات به وفور نامی از یک گروه 313 نفری به میان آمده است که این افراد از نژاد عجم» هستند و برخی از آنها بدون وعده ی قبلی در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفیاب می گردند. (اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)
در قرآن کریم، این کتاب انسان ساز و حرکت آفرین در رابطه با یاران نمونه ی حضرت مهدی (عج) یک آیه ی بسیار امید بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ی مائده آیه ی 54 خداوند به طور مستقیم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و می فرماید:
ای مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیّتی را می آورد که دارای این پنج امتیاز هستند:
1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.
2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.
3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند.
4- به طور پی گیری در راه خدا جهاد و تلاش می کنند.
5- در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند. این فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.»
در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده، از جمله اینکه: این آیه در مورد یاوران حضرت قائم (عج) است که با این ویژگیها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدین و کارشکنان می ایستند، و برای بر قراری حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراری عدالت در کلّ جهان تلاش می کنند. (مجمع البیان»، ج 3، ص 208)
و در عبارتی امام صادق علیه السلام فرمود:
صاحب این امر (حضرت مهدی (عج)) در پرتو این آیه (در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور) محفوظ است (تفسیر برهان»، ج 1، ص 497)».
همچنین در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هایی مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر می خوریم، که با توجّه به معانی این عناوین با ویژگیهای اصحاب صاحب العصر (عج) نیز آشناتر می شویم. (حضرت مهدی، فروغ.»، ص 207)
در این کتاب، درباره هر کدام از عناوین، به ترتیب حروف الفباء، توضیح داده شده است.
رجوع شود به واژه: سیصد و سیزده نفر، ایرانیان و قائم (عج)


اسماء و القاب و کنیه های شریف حضرت مهدی (عج) که در قرآن مجید و سایر کتب آسمانی و اخبار اهلبیت علیه السلام و روایات و ادعیّه ذکر شده، فراوان است.
مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب نجم الثاقب»، در باب دوّم، به ثبت 182 اسم از آن بزرگوار، همّت گماشته است.
اسامی مذکور در خلال این کتاب و بر اساس حروف الفباء آمده است.
رجوع شود به واژه: نجم الثّاقب، اوصاف قائم (عج)


یکی از شش "پنج کتاب" دیگر عبارتست از:

1- الغیبة اثر نعمانی

2- الغیبة اثر شیخ طوسی

3- اکمال الدین و اتمام النعمة اثر شیخ صدوق

4- الفصول العشرة فی الغیبة اثر شیخ مفید

5- مسأله وجیزة فی الغیبة اثر سیّد مرتضی کتابی که می توان آن را اساس عقائد بعدی امامیّه در موضوع غیبت دانست و یکی از مآخذ اصلی غیبت به شمار می رود،کتاب البرهان علی صحة طول عمر الامام صاحب امان (عج)» تألیف محمّد بن علی کراجکی»، (متوفّی 449 هـ. ق) یکی از شاگردان بر جسته ی شیخ مفید است.
او در رساله ی خود همان روش استاد خود را دنبال کرده است، و در آن اسامی بسیاری از افراد را ذکر می کند که سنّ آنها بالاتر از طول عمر افراد عادی بوده است، هدف او همچون شیخ مفید و شیخ صدوق این بود که ثابت کند، طول عمر امام دوازدهم در دوران غیبت امر خارق العاده نبوده است.


هنگامی که حضرت قائم (عج) قیام کنند، جهان دگرگون خواهد شد، و از مسیر این دگرگونی و تحوّل آثار و نتایجی باقی خواهد ماند که ثمره ی دلنشین آن کام همگان را شیرین خواهد کرد.

از جمله ثمرات آن، می توان به این موارد اشاره کرد:

1- جهان بافروغ جمال آرایش منوّر گردد.

2- ثروت به طور مساوی تقسیم شود.
3- جهان در آسایش و آرامش بی نظیر قرار گیرد.
4- امّت اسلامی مجد و عظمت فوق العادّه ای پیدا کند.
5- همه ی بدعتهای جاهلی ریشه کن شود.
6- حسد و حیله از بین برود.
7- همه بی نیاز شوند و از پذیرش پول امتناع کنند.
8- همه ی شیعیان جهان از اقطار و اکناف جهان در اطراف شمع وجودش گرد آیند.
9- هر حقّی به صاحب حق بر گردد.
10- در روی زمین ویرانه ای نمی ماند جز اینکه آباد گردد و. (برای آگاهی بیشتر ر.ک به مقدّمه ی کتاب او خواهد آمد»)


ابدال» جمع بَدَل» یا بَدِیل»، عده‌ای معلوم از صالحان و خاصان خدا [هستند] که گویند: هیچ‌گاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپاست. آن گاه که یکی از آنان بمیرد، خدای تعالی دیگری را به جای او برانگیزد [1] تا آن شمار - که به قولی هفت و به قولی هفتاد است - همواره کامل بماند. [2] .
برخی نیز گفته‌اند: آنان گروهی اند که خداوند به وسیله آنها دین را بر پا نگه می‌دارد و روزی را نازل می‌گرداند. چهل نفر از ایشان در شام و سی نفر در سایر بلاد هستند. هر گاه یکی از دنیا برود، کس دیگری هماننداو به‌جای او قرار می‌گیرد». [3] .
علت اینکه ابدال» نامیده شده‌اند، همین است که چون یکی از دنیا رود، کسی مانند او جایش را می‌گیرد. [4] .
در روایات اسلامی آمده است: ایشان گروهی از یاران حضرت مهدی‌علیه السلام در شام هستند [5] و هنگام ظهور آن حضرت، خود را به مکه رسانده با ایشان بیعت می‌کنند».
البته در برخی روایات ابدال» همان اوصیا معرفی شده‌اند. از خالد بن هیثم فارسی نقل شده که گفت: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم مردم اعتقاد دارند که بر روی زمین ابدالی هستند؛ ایشان کیانند؟ حضرت فرمود: راست می‌گویند: ابدال همان اوصیا هستند که خداوند ایشان را بدل پیامبران قرار داد؛ وقتی که دیگر نبوّت با پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله به پایان رسید.». [6] .
درباره ویژگی این افراد گفته شده است: . رُهْبانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهارِ کانَ قُلُوبُهُم زُبُرَ الحَدِیدِ فَیُبایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ.»؛ [7] آنان راهبان شب و شیران روز هستند. دل‌های‌شان چون فولاد سخت است که در میان رکن و مقام، با آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی‌علیه السلام بیعت می‌کنند.»


[1] کنزالعمال، ج 11، ص 125.
[2] علی اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ابدال.
[3] خلیل بن احمد، العین، ج 8، ص 45؛ ر.ک: حلیةالاولیاء، ج 3، ص 114؛ کشف الخفاء، ج 1، ص 25.
[4] مجمع‌البحرین، ج 5، ص 319.
[5] کتاب‌الغیبة، ص 476؛ شیخ مفید، اختصاص، ص 208 و مسند ابی یعلی، ج 12، ص 270؛ صحیح‌ابن حبان، ج 15، ص 159.
[6] طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 437.
[7] شیخ مفید، الاختصاص، ص 208.


نصوص مربوط به امام عصر (عج) از طریق شیعه و سنّی بسیار است و در کتابهای مختلف ذکر شده است، در اینجا فهرست برخی از آنها را که مؤلّف محترم منتخب الاثر» در کتاب خود آورده، نقل می شود:
1- درباره ی این که امامان دوازده نفرند و اوّل آنها علی علیه السلام و آخر آنها مهدی (عج) است. 91 حدیث
2- احادیثی که به ظهور آن حضرت مژده می دهد. 657 حدیث
3- روایاتی که آن حضرت را از دودمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می داند. 389 حدیث
4- روایاتی که می گوید: اسم و کنیه او مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم است. 48 حدیث
5- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام می داند. 214 حدیث
6- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها می داند. 192 حدیث
7- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسن علیه السلام می داند. 185 حدیث
8- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسین علیه السلام می داند. 148 حدیث
9- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام سجّاد علیه السلام می داند. 185 حدیث
10- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام باقر علیه السلام می داند. 103 حدیث
11- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام صادق علیه السلام می داند. 103 حدیث
12- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام کاظم علیه السلام می داند. 101 حدیث
13- روایاتی که می گوید، او چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است. 95 حدیث
14- روایاتی که می گوید، او سوّمین فرزند امام جواد علیه السلام است. 90 حدیث
15- روایاتی که می گوید، او از فرزندان امام هادی علیه السلام است. 90 حدیث
16- روایاتی که می گوید، او فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است. 146 حدیث
17- روایاتی که می گوید، اسم پدرش حسن علیه السلام است. 147 حدیث
18- روایاتی که می گوید، او جهان را از عدالت پر می کند. 123 حدیث
19- روایاتی که غیبت او را طولانی می داند. 91 حدیث
20- روایاتی که در رابطه با طول عمر آن حضرت می باشد. 318 حدیث
21- روایاتی که می گوید او امام دوازدهم و پایان بخش امامان است. 136 حدیث
22- روایاتی که می گوید دین اسلام به وسیله ی او جهانی می شود. 47 حدیث
23- روایاتی که درباره ی ولادت آن حضرت رسیده است. 214 حدیث
با توجّه به ارقام یاد شده و با اضافه ی 2515 روایت دیگر که پیرامون حضرت مهدی (عج) در منابع شیعه وارد شده، آشکار می گردد، روایتهایی که درباره ی آن حضرت رسیده، فوق حدّ تواتر (تواتر از باب تفاعل»، یعنی: پی در پی آمدن. حدیثی را که به حدّ تواتر رسیده باشد متواتر گویند. حدّ تواتر چیست؟ هر حدیثی که در همه ی طبقات راویان (نسلهای روایتی و حدیثی)، راویانی متعدّد - میان 10 تا 20 راوی - و از جاهای مختلف، داشته باشد، به طوری که نتوان آن راویان را، به تبانی و کذب، منسوب داشت، به حدّ تواتر» رسیده است و متواتر» است. حدیث متواتر را می توان حدیث ثابت و قطعی» خواند. (علم الحدیث؛ ص 144»)) است و در کمتر موضوعی از موضوعات دینی تا این حدّ روایت نقل شده است. (در کتاب منتخب الاثر، جمعاً 6207 حدیث، با ذکر مأخذ، از 154 کتاب معتبر سنّی و شیعه درباره ی مهدی موعود نقل شده است)


 

انتظار» در فرهنگ متعالی اسلام - بویژه در مذهب گران سنگ تشیّع - از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در مباحث مهدویّت درخشندگی خاصی دارد.
مجموعه روایاتی که سخن از انتظار گفته اند، به دو دسته کلی تقسیم می شود: دسته نخست روایاتی است که به انتظار فرج و گشایش به صورت عام و کلی اشاره کرده است. اگرچه مصداق کامل و تام آن فرج عمومی» در سطح جهان با ظهور حضرت مهدی علیه السلام نیز هست؛ ولی هر گشایشی را
نیز شامل می گردد.
دسته دوم، روایاتی است که در خصوص فرج قائم آل محمدعلیهم السلام و ظهور آخرین مصلح جهانی و موعود است.
یک . در دسته نخست با تعبیرهای متفاوتی مواجه می شویم:
- گاهی از آن به عنوان عبادت یاد شده است: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: اِنتِظارُ الفَرَجِ عِبَادَهٌ» [1] .
- گاهی از آن به عنوان برترین عبادات یاد شده است: همان حضرت فرمود: اَفضَلُ العِبادَهِ اِنتِظارُ الفَرَجِ». [2] .
- گاهی پا از همه آنچه گفته شد، فراتر نهاده می شود و از آن به عنوان برترین کارهای امت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله یاد می شود: اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِی اِنتظارُ الفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ». [3] .
- گاهی هم به آثار وضعی انتظار اشاره شده، خودِ انتظار فرج نوعی فرج و گشایش معرفی گشته است. در این باره امام سجّادعلیه السلام فرمود: اِنتِظارُ الفَرَجِ مِنْ اَعظَمِ الفَرَجِ». [4] .
- بالاخره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آن را برترین جهاد امت اسلام دانسته است فرمود: اَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الفَرَجِ». [5] .
دو . در دسته دوم نیز با مضامین فراوانی مواجه هستیم که برخی از آنها از این قرار است:
- امام صادق علیه السلام فرمود: عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلیمِ وَالرَّدِّ اِلینا وَاِنْتظارِ اَمْرِنا وَامْرِکُمْ وَفَرَجِنا وَفَرَجِکُم» [6] ؛ بر شما باد به تسلیم و رد امور به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما».
- امام باقرعلیه السلام نیز - آن گاه که دین مرضی خداوند را تعریف می کند - پس از شمردن اموری می فرماید: وَالتَّسْلِیمُ لِاَمْرِنا وَالوَرَعُ وَالتَّواضُعُ وَاِنتِظارُ قائِمِنا.». [7] .
این تعبیرات همگی حاکی از این است که انتظار فرج -
چه به معنای عام آن و چه به معنای خاصّ - در فرهنگ دین مقدس اسلام جایگاه والایی دارد.
اما انتظار چیست؟
ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است؛ به گونه ای که بدون انتظار» زندگی مفهومی ندارد و شور و نشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر و کنونی، ظرف پویایی، تلاش و حرکت به سوی فردا و فرداها است. این چنین پویایی و حرکتی، بدون عنصر انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا و پایداری و امید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا و مفهوم می بخشد و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تأمین می کند؛ از این رو است که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد. پدیده انتظار انسان را به حرکت در جهت مناسب با آن بر می انگیزد و از هر حرکت و گرایش به جهت های نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار باز می دارد.
انتظارهای دیگر نیز - که از انتظار اصل حیات فراتر می رود و به انتظار آرمان ها و هدف های برتر حیات و فرازهای زندگی می رسد - اندیشه و عمل آدمی را در راستای تحقق آن آرمان ها و هدف ها، قرار می دهد و او را وا می دارد تا راه ها و شیوه هایی را برگزیند تا به خواسته ها و هدف هایش نزدیک شود و موانع راه را کنار زند. از اینجاست که انسان به آمادگی و آماده سازی خود و محیط خود می پردازد و زمینه آرمان ها و هدف های خویش را فراهم می آورد.
پی نوشت‌ومنابع
[1] کشف الغمه، ج 2، ص 101؛ الأمالی طوسی، ص 405.
[2] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287.
همچنین ر.ک: سنن الترمذی، ج 5، ص 565.
[3] عیون اخبارالرضاصلی الله علیه وآله، ج 2، ص 36؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 644.
[4] الاحتجاج، ج 2، ص 317؛ کمال الدین، ج 1، ص 319.
[5] تحف العقول، ص 37.
[6] رجال کشی، ص 138.
[7] الکافی، ج 2، ص 23، ح 13.


روزگاری بر دنیا سپری شده که دیباچه زندگی دنیایی به شمار می آید و زمانی نیز خواهد گذشت که پایان این کتاب خواهد بود. برگه های پایانی کتاب زندگی انسان در زمین آخِرُاّمان» خوانده می شود. آخِرُاّمان» اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ به چشم می خورد و در ادیان ابراهیمی، از برجستگی و اهمیت ویژه ای برخوردار است. این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی گفته می شودکه ممکن است در این بخش از زندگی دنیوی به وقوع پیوندد. ادیان بزرگ در باره آن پیشگویی هایی کرده اند؛ برای مثال در انجیل» آمده است: . و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبّر و کفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بی دین، و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بی پرهیز و بی حلم و با خوبان بی اعتنا، و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح می دهند». [1] .
قرآن مجید در آیات فراوان به دوران آخِرُاّمان» اشاره کرده [2] و در معارف ارزشمند اسلامی، این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است:
1. مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می یابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخِرُاّمان نیز نامیده اند. [3] .
2. مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله حضرت مهدی علیه السلام مقارن شده و زمان غیبت و ظهور را در برگفته، با
شروع قیامت به انجام می رسد.
روایات معصومین علیهم السلام نشان می دهد:
یکم. با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده و مرحله ای جدید در نظام آفرینش آغاز می شود.
دوم. آخِرُاّمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم می شود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می رسد. فساد اخلاقی و ستم همه جوامع بشری را فرا می گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می گراید. دوران بعد، عصر تحقّق وعده های الهی به پیامبران و اولیای خدا است وبا قیام مصلح جهانی آغاز می شود.
کلیات عقاید مربوط به آخِرُاّمان» تقریباً از سوی همه فرقه های بزرگ اسلامی پذیرفته شده است؛ ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعودعلیه السلام و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدی علیه السلام و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشردر کره زمین و او را همان موعود امت ها می دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدی علیه السلام، برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان رجعت» به دنیا باز می گردند وزندگی دنیایی پایان می یابد.
با گلگشتی در کلمات نورانی معصومان علیهم السلام، می توان واژه هایی را که بیانگر پیوند مهدویّت و آخِرُاّمان است، یافت. این واژه ها عبارت است از:
1 . آخِرُاَّمان» (پایان زمان)
پیامبرصلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام فرمود: اَلا اُبَشِّرُکَ اَلا اُخْبِرُکَ یا عَلِیُّ فَقالَ: بَلی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ کانَ جَبْرَئیلُ عِندی آنِفاً وَاَخْبَرَنی اَنَّ القائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِاَّمانِ فَیَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوراً مِنْ ذُرّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِالحُسَیْنِ». [4] .
آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله، یا رسول اللّه! آن حضرت فرمود:
هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُاّمان ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد می سازد - همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسین علیه السلام است».
2 . لا تَذهَبُ الدُّنیا» (دنیا به پایان نمی رسد)
این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقّق حوادثی است که پس از آن ذکر می شود. عبداللّه بن مسعود می گوید: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلِیَ اُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ اَهلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ المَهْدِیُّ»؛ [5] دنیا به پایان نمی رسد؛ مگر اینکه امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می شود».
و روشن است دنیا به پایان نمی رسد مگر اینکه بخش پایانی اش (آخِرُاّمان) را پشت سرگذارد.
3 . لا تَقُومُ السّاعَه» (قیامت برپا نمی شود)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود:
لا تَقُومُ السَّاعَهُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَمَنْ تَبِعَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ.»؛ [6] قیامت بر پا نمی شود تا اینکه قیام کننده ای به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد».
4 . لاتَنقَضِی الاَیَّامُ» (روزها منقضی نگردد)
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: وَلا تَنْقَضِی الاَیَّامُ حَتّی یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُواطِی ءُ اِسمُهُ اِسْمی»؛ [7] روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهل بیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است».
5 . لَوْ لَمْ یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلاّ یَومٌ واحِدٌ»
(اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند)
امیرمؤمنان علیه السلام بر بالای منبر در شهر کوفه چنین فرمود: لَو لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلاَّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیَومَ حَتی یَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنّی»؛ [8] اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از خاندانم بر انگیخته شود».
6 . عِندَ اِنقِطاعٍ مِنَ اَّمانِ» (در بخش پایانی زمان)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: یکُونُ عِنْدَ اِنقِطَاعٍ مِنَ اَّمانِ وَظُهُورِ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المهدی عَطاؤهُ هَنیِئاً»؛ [9] هنگام پایان زمان وآشکار شدن فتنه ها، مردی هست که به او مهدی گفته می شود و بخشش بسیار دارد».
پی نوشت‌ومنابع:
[1] کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانی، نامه دوم پولس حواری به تیموتیوس، باب سوم.
[2] ر.ک: سوره واقعه (59)، آیات 40 و14 و 49؛ حجر (15)، آیه 24؛ اعراف (128).
[3] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 190؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87؛ همچنین ر.ک: تفسیر قرطبی، ج 4، ص 306؛ تفسیر طبری، ج 1، ص 557.
[4] ابن ابی زینب نعمانی، الغیبه، ص 357.
[5] شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 182، ح 141 و ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 377؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 388.
[6] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج2، ص59؛ ر.ک: کشف الغمه، ج 2، ص 459.
[7] طبری، آملی، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 258.
[8] کتاب الغیبه، ص 46. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 317، ح 4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 227.
[9] اربلی،
کشف الغمه، ج 3، ص 260؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص


شروع این تفکر به دوران نایب دوم محمدبن عثمان بر می گردد. در زمان نایب اوّل، (عثمان بن سعید)، به علل مختلفی، منحرفان نتوانستند فعالیت کنند و لذا در دوران نیابت نایب اوّل خبری از ادعای دروغین نیابت نیست. اگر هم باشد به صورت خیلی کم رنگ مطرح بوده که مشهود و ملموس نبوده است.
علل عدم وجود این دروغ گویان در دوره نایب اول عبارت است از:
1. عثمان بن سعید از اشخاص مشهور و مورد اطمینان در میان شیعیان بود. همان طوری که گفته شد در زمان های پیش از غیبت صغری، از طرف امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام و به نظر برخی حتی از طرف امام جوادعلیه السلام نیز وکالت داشته است. سوابق طولانی او با ائمه علیهم السلام، باعث شده بود که شهرت و منزلت خاصی در میان شیعیان داشته باشد. از این رو منحرفان در دوره نیابت وی، نتوانستند ابراز وجود کنند.
2. شرایط ی و اجتماعی مساعد نبود که کسی ادعای دروغین بکند. در اوایل غیبت صغری، دولتمردان عباسی شدیداً مراقب اوضاع بودند و با تمام قوا تلاش می کردند ردپایی از مهدی علیه السلام و یاران او پیدا کنند و آنها را نابود سازند. بدین جهت کسی غیر از عثمان بن سعید، جرأت نمی کرد خود را به چنگال مرگ گرفتار کند؛ لذا فعالیت و نیابت او در آن دوره، یک جهاد بزرگ به شمار می رفت.
3. عدم عادت مردم؛ هنوز برای مردم به روشنی ارتباط با امام علیه السلام از طریق نواب» جا نیفتاده بود؛ از این رو عادت مردم احتیاج به زمان داشت. این
کار در دوره اوّل صورت گرفت. وقتی منحرفان دیدند مردم به چنین کارهایی عادت کرده اند، خواستند با ادعای دروغین، خود را نایب خاصّ امام زمان علیه السلام معرفی نمایند». [1] .
برخی از کسانی که در دوره محمدبن عثمان - نایب دوم امام زمان علیه السلام - به دروغ ادعای نیابت امام علیه السلام را داشتند، عبارت اند از: ابومحمد حسن شریعی، محمدبن نصیر نمیری، احمدبن هلال عبرتایی، ابوطاهر محمدبن علی بن بلال، ابوبکر محمدبن احمدبن عثمان معروف به ابوبکر بغدادی، برادرزاده محمدبن عثمان، اسحاق احمر و باقطانی و حسین بن منصور حلاج.
اگرچه حسین بن منصور معروف به صوفی گری است. لیکن مکاتباتی که شیخ در کتاب الغیبه بیان کرده است، نشان می دهد که وی ادعای نیابت هم داشته است.
از دیگر مدعیان دروغین نیابت شلمغانی» است که در زمان نایب سوم حسین بن روح بوده و شخص دیگری به نام ابودلف کاتب» که بعد از وفات چهرمین نایب ادعای نیابت نموده است. [2] .
البته گروهی از مدعیان نیابت به تدریج گام را فراتر نهاده، از مهدویّت» خویش سخن گفتند.
برای اثبات دروغ بودن ادعاهای بابیّت در غیبت کبری و بخشی از غیبت صغری، دلیل های فراوانی ذکر شده است؛ اما بهترین دلیل زندگی این افراد است. زندگی خصوصی این افراد نشان می دهد در آتش حسد و آزمندی و باورهای کفرآمیز می سوختند و بی تردید صاحبان این رذیلت های اخلاقی و فکری، در گستره پرشکوه معنویت جایی نمی یابند. افزون بر این، دلیل های گوناگون دیگری نیز بر نادرستی این ادعا گواهی می دهد که به اختصار ذکر می شود.
یک. وقتی علی بن محمد سمری، نایب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نایب پس از خود را
معرفی کند؛ او فرمود: لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه»؛ خدا را امری است که باید به اتمام رساند».
این سخن علی بن محمد نشان می دهد هنگام غیبت کبری فرا رسیده است و دیگر نایبی معرفی نمی شود. چنان که در محل خود ثابت شد هر نایبی باید به وسیله نایب قبل از خود، مشخص شود! بنابراین، معرفی نکردن نایب به وسیله علی بن محمد سمری، نشان دهنده نبودن نایب و نادرستی همه ادعاهای نیابت است.
دو. امام زمان علیه السلام در توقیعی به علی بن محمد سمری چنین نگاشت: . وَلا تُوصِ اِلی اَحَدٍ یَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَیْبَهُ الثانِیَهُ». [3] .
سه. با آنکه این مسأله، مورد ابتلای مردم است و ائمه اطهارعلیهم السلام تمام آنچه مردم بدان نیاز داشتند بیان می کردند؛ در هیچ روایتی به تصریح یا اشاره از وجود نایب و باب امام زمان علیه السلام پس از نواب اربعه سخن به میان نیامده است. البته روایات بسیاری از جزئیات احکام و مباحث اعتقادی را به طور کامل بیان کرده اند؛ ولی درباره نیابت چیزی مشاهده نمی شود.
چهار. وجود نص خاصّ و کرامت، از شرطهای اثبات نیابت امام زمان علیه السلام است. نواب اربعه از این شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعیان بابیّت توان ارائه نص و معجزه را نداشتند.
پنج. در روایات، غیبت امام زمان علیه السلام به صغری و کبری یا تام و غیر تام تقسیم شده است. بی تردید غیبت صغری را بدان سبب غیر تام می نامند که در آن دسترسی به امام علیه السلام - به صورت غیرمستقیم و از طریق نایب - ممکن است، اگر در زمان غیبت کبری نیز امام زمان علیه السلام نایب یا باب داشته باشد، اصل این
تقسیم درست نیست و حتی در زمان غیبت کبری، غیبت تام محقق نمی شود.
شش. یکی از بهترین راه های اثبات دروغگو بودن مدعیان نیابت، آن است که این گروه مردم را به طرف دین خدا و امام زمان علیه السلام دعوت نمی کردند. آنان مردم را به خویش فرا می خواندند؛ بر خلاف نواب اربعه که کسی را به خود دعوت نمی کردند. به عبارت دیگر، آن که هوای نفس دارد، نمی تواند نایب امام زمان علیه السلام باشد. هواپرستی بسیاری از مدعیان دروغین، چنان بود که به ادعای نیابت بسنده نمی کردند و به تدریج به سمت ادعای مهدویّت» و نبوّت» پیش می رفتند!
در پایان گفتنی است که اجماع شیعه بر آن است که پس از علی بن محمد سمری، هیچ کس نایب خاصّ امام زمان علیه السلام نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شیعه نیز بر این است که با وفات علی بن محمد سمری، رشته وکالت و نیابت خاصّ منقطع شد. [4] .
پی نوشت و منابع:
[1] تاریخ الغیبه الصغری، ص 494.
[2] زندگانی نواب خاصّ امام زمان علیه السلام، ص 179 - 176.
[3] کتاب الغیبه، ص 395؛ کمال الدین، ج 2، ص 516؛ کشف الغمه، ج 2، ص 53.
[4] مکیال المکارم، ج 2، ص 357.


از نگاه شیعه، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و تنها از طرف ذات او است که امام بر جامعه نصب می گردد. این قابلیت ذاتی ارتباطی به سن و سال ندارد.
آنچه در آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بیش از همه چیز توجه ها را به خود جلب می کند، رسیدن به این مقام عظیم در سن پنج سالگی است. البته ایشان اوّلین شخصی نبود که در خردسالی به افتخار امامت نایل آمد و نه تنها این گونه پیشوایی در بین ائمه علیهم السلام دارای سابقه بوده؛ بلکه در سلسله نبوّت نیز مواردی از آن وجود داشته است.
الف) نبوت در
کودکی
خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخت:
1) نبوت حضرت عیسی از ابتدای ولادت
خداوند در آیات نورانی خود در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السلام از زبان آن پیامبر الهی در جواب منکران چنین می فرماید: قَالَ اِنّی عَبْدُاللّه آتَانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیّاً» [کودک] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.» [1] .
2) اعطای کتاب و مقام نبوت به حضرت یحیی در کودکی
خداوند در این باره می فرماید: یا یَحْیی خُذِالکِتابَ بِقُوَهٍ وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً» ای یحیی! کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و [ما] از کودکی به وی حکم (نبوّت) دادیم». [2] .
بنابراین همان گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی عطا فرمود؛ مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، در سن کودکی عطا فرماید.
ب) امامت در کودکی
قبل از حضرت مهدی علیه السلام دو امام (امام جوادعلیه السلام و امام هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام، در سن کودکی بوده است.
اولین امامی که در سن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرار گرفت؛ ولی کم کم با هدایت های امام رضاعلیه السلام و بیاناتی از خود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.
معمربن خلاد گوید: سَمِعْتُ الرِّضاعلیه السلام وَ ذَکَرَ شَیئاً فَقالَ: ما حاجَتُکُمْ اِلی ذَلِکَ هَذَا اَبُوجَعفَرٍ قَدْ اَجْلَسْتُهُ مَجْلِسی وَصَیَّرْتُهُ مَکانی وَقالَ اِنّا اَهلُ بَیتٍ یَتَوارَثُ
اَصاغِرُنا عَنْ اَکابِرِنا القُذَّهَ بالقُذَّهِ»؛ از امام رضاعلیه السلام شنیدم که مطلبی [راجع به امر امامت] بیان کرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالان مان موبه مو از بزرگسالان مان ارث می برند». [3] .
روایت یاد شده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا زیادی سن ندارد.
صفوان بن یحیی گوید: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم: پیش از آنکه خدا ابی جعفرعلیه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود: چه مانعی دارد عیسی علیه السلام سه ساله بود که به حجّت قیام کرد». [4] .
علی بن اسباط گوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به او تیز نموده و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف کنم. در آن میان که من او را ورانداز می کردم، حضرت نشست و فرمود: ای علی! خدا حجّت درباره امامت را به مانند حجّت درباره نبوّت آورده و فرموده است: حکم نبوّت را در کودکی به او دادیم»، و چون به رشد، رسید»، و به چهل سالگی رسید»، پس
روا است که به شخصی در کودکی حکم داده شود [چنان که به یحیی علیه السلام داده شد] و روا است که در چهل سالگی داده شود [چنان که به یوسف داده شد]». [5] .
البته کم نبودند انسان های وارسته ای که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می آوردند و در برابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.
محمدبن حسن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضاعلیه السلام) بودم و هر خبری که او از برادرش موسی بن جعفرعلیه السلام شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، ابوجعفر محمدبن علی الرضاعلیه السلام در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد؛ ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟
چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجلّ این ریش سفید را سزاوار [امامت] ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده او هستم». [6] .
ج) آخرین پیشوا
شیعه با این ذهنیت - که مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست - درباره امام هادی علیه السلام چندان تردیدی به خود راه نداد؛
به ویژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند. اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد؛ چرا که او هم در سن و سال کمتر از دیگر امامان به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت مخفیانه صورت پذیرفت. این مسأله برخی از شیعیان را دچار تردیدهایی نمود و کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت؛ اگرچه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند.
امام باقرعلیه السلام فرموده است: صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً وَاَخْمَلُنا شَخْصاً»؛ صاحب این امر کم سن و سال ترین و گمنام ترین ما است». [7] .
اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت ابی جعفرعلیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم: آیا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود: نَعَمْ وَاَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنین»؛ آری، کمتر از پنج سال هم می شود». [8] .
البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر امامان، این تفاوت را داشت که خواست الهی بر پنهان زیستن آن حضرت تعلق گرفته بود؛ بنابراین تنها افرادی خاصّ از ولادت او با خبر بودند.
ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل می کند: به سامرا آمدم و ملازم در خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراهِ خادمان در خانه آن حضرت بودم. گاهی می رفتم
هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که مردان در خانه بودند، بدون اجازه وارد می شدم. روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردان بود.
ناگهان در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود: بایست، حرکت مکن! من جرأت در آمدن و بیرون رفتن را نداشتم. سپس کنیزکی - که چیز سر پوشیده ای همراه داشت - از نزد من گذشت. آن گاه مرا صدا زد که: در آی! من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد. کنیز نزد آن حضرت بازگشت، او به کنیز فرمود: روپوش از آنچه همراه داری بردار؛ کنیز از روی کودکی سفید و نیکو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد. دیدم موی سبزی که به سیاهی آمیخته بود، از زیر گلویش تا نافش روییده است، سپس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد. سپس من آن کودک را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات کرد». [9] .
با توجه به روایات یاد شده و تولّد آن حضرت در سال 255 ق و شهادت امام عسکری در سال 260 ق، آن حضرت در سن پنج سالگی به امامت رسید.
پی نوشت ها و منابع:
[1] مریم 19: 30.
[2] مریم 19: 12.
[3] الکافی، ج 1، ص 320، ح 2.
[4] همان، ج 1، باب الاشاره والنص علی ابن جعفرالثانی.
[5] الکافی، ج 1، ص 384، ح 7 و با اندکی تفاوت، الارشاد، ج 2، ص 292.
[6] الکافی، ج 2، ص 322، ح 12.
[7] الغیبه، ص 184؛ دلائل الامامه، ص 258.
[8] الکافی، ج 1،
ص 384، ح 5.
[9] الکافی، ج 1، ص 329 و 120، ح 6.


در روایتی می خوانیم، هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد آیه ی 54 سوره مائده سؤال کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست خود را بر شانه ی سلمان فارسی نهاد و فرمود: منظور از این یاران، هموطنان این شخص هستند».
سپس فرمود:
لَوْ کانَ الدَّینُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَ یّا لِتَناوَلَهُ وِجالٌ مِنْ اَبْناء الْفارْسِ
: اگر دین به ستاره ی ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت (نورالثقلین»، ج 1، ص 642)
(در بعضی از روایات بجای دین، علم» آمده است. (حلیه»، ج 6، ص 64))
طبق بعضی از روایات آن 313 نفر از یاران مخصوص حضرت مهدی (عج) از عجم هستند. (اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)
شگفت نیست که چشمت به این دیار افتد
که بهترین رقم انتظار، ایرانی است
رجوع شود به واژه: اصحاب قائم (عج)


انسان مسلمان که به قرآن کریم معتقد است، و آن را، کتاب خدا می داند، و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معتقد است و او را پیام آور و وحی می داند، و تعالیم او را تعالیم الهی می شناسد، باید به مهدی (عج)» و انتظار» معتقد باشد، و به آداب انتظار» عمل کند و خویشتن را برای چنان ظهور عظیم، آماده سازد.
توجّه و تأمّل در این همه حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین و این همه راوی و سند و کتاب و تألیف و قول و تصریح و این همه محتوای غنی و مسلّم قرآن کریم، ایجاب می کند، که سراسر جهان تسنّن، از وجود این ولیّ بزرگ الهی غافل نمانند، و همه ی آنان، از هر مذهب و در همه کشور دارای این جهان بینی اسلامی، یعنی: اعتقاد به ظهور قائم (عج)، برای نابود کردن ظلم جهان، باشند و مانند شیعه، توجّهات و توسّلاتی نیز به ساحت اعلای آن امام، داشته باشند.
علمای بزرگ اهل سنّت، در زمینه ی مهدویّت کتابهای خاصّ نوشته و منتشر کرده اند و برخی در کتابهایشان، بخشی را به این موضوع عظیم اختصاص داده اند، که این خود بیانگر اهمیّت انتظار در بین اهل سنّت است. (خورشید مغرب»، ص 85)


درباره ی مقام شامخ و اوصاف و ویژگیهای امام عصر علیه السلام در روایات فراوان، نامهای گوناگونی دیده می شود که نوشتن همه ی آنها در یک جا و توضیح و دلیل انتخاب آن اوصاف و القاب جزوه ای جداگانه می طلبد. بیشترین اوصاف در ادعیّه و زیارات وارد شده است. در ذیل برخی اوصاف ذکر می شود:
حاصد فروغ الغی و الشقاق - طامس آثار ایغ و الاهواء - قاطع حبایل الکذب و الافتراء - طالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء - طالب بدم المقتول بکربلاء - منصور علی من اعتدی علیه و افتری - فاتق کل رتق - محقق کل حق - مبطل کل باطل - محیی المؤمنین و مبیر الکافرین - مهدی الامم - سفینة النجاة - التقی - حافظ اسرار رب العالمین - معدن علوم النبویة - حجة الله فی ارضه - الرضی - باب الله و خازن کل علم - شاهد الله علی عباده - سبب المتصل بین الارض و السماء - حجة المعبود و کلمة المحمود - صاحب الصمصام - قاصم الشوکة المعتدین - منیر الحق - مؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده - قائم بقسط الله - معز الاولیاء و مذل الاعداء - اکی - دین المأثور - جامع الکلم - بقیة الله من الصفوة منتجبین - النقی - عین الله فی خلقه - عین الحیوة - قمرااهر - السیف الشاهر - صاحب الشرف - وتر الموتور - مؤلف شمل الصلاح و الرضا - عَلَم المنصوب - خلف السلف - وارث الانبیاء - العدل المشتهر - هادم ابنیة الشرک و النفاق - مُدَّخِرُ لتجدید الفرایض و السنن - مفرج الکرب و مزیل الهَمّ - نور الباهر - صدر الخلایق ذوالبَرّ و التَقوی - جامع الکلمة علی التقوی - متخیر لاعادة الملة و الشریعة - مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان - الکتاب المسطور - فائز بامر الله - خالق الهامّ - شمس الظلام و بدر التمام - مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد - صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی - عین الله الناظره - وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء - ربیع الانام- نضرة الایام - امنیة شایق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة.
رجوع شود به واژه: اسماء و القاب قائم (عج)


مقصود از هدف» قیام قائم (عج)، چیزی است که آن حضرت برای دست یافتن به آنها با تحقق آنها حرکتی جدّی را آغاز خواهد کرد. فهرستی از اهداف مقدّس به این صورت است:
1- احیای اسلام که بر اثر کجرویها زنگار گرفته است.
2- تأمین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع.
3- اصلاح جامعه و به حرکت در آوردن امّت.
4- حاکم ساختن حقّ و نیرو بخشیدن به حق پرستان.
5- احیای سنّت نبوی و سیره ی علوی.
6- از بین بردن بدعتهای جاهلانه.
7- آزاد سازی اراده ی ملّت از محکومیّت سلطه و زور.
8- آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیّت واقعی جبّاران.
9- از بین بردن سلطه ی استبدادی خودکامگان بر جهان اسلام.
10- تأسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیّت بخشیدن به جامعه.
این هدفها، هم در اندیشه و عمل حضرت قائم (عج) جلوه گر خواهد بود و هم در یاران و سربازانش. (اهداف مذکور همان اهداف عاشوراست، زیرا حسین علیه السلام و مهدی (عج) پیروان یک مکتبند. ر.ک به فرهنگ عاشورا»، ص 62)


اَصْهَب»، نام یکی از سه گروه دارای پرچم است که در آخر اّمان، در شام بر علیه امام قائم (عج) خروج می کند. این مطلب در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:
در شام سه گروه دارای پرچم، خروج می کنند: اَصْهَب، اَبْقَع و سفیانی.» (اعلام الوری»، ص 428)
سفیانی ابتدا با اَبْقَع»، برخورد می کند و می جنگد و پیروان وی را می کشد و سپس اَصْهَب» را هم می کُشد. (بحارالانوار»، ج 52، ص 237)


اشراط» (جمع شَرَط») به معنای علامت است. بنابراین اشراط الساعة» به معنای نشانه‌های نزدیک شدن قیامت است. [1] این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می‌شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد.
تعبیر اَشْراطُ السَّاعَة» تنها یک بار در قرآن کریم به کار رفته است:
فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ»؛ [2] آیا آنها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان بر پا شود؛ [آن گاه ایمان آورند] در حالی که هم اکنون نشانه‌های آن آمده است، اما هنگامی که بیاید تذکر و ایمان آنها سودی نخواهد داشت».
در روایات - به‌ویژه از طریق اهل سنّت [3] - این‌انگاره، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است.
یکی از حوادث مهمی که در آستانه قیامت رخ خواهد داد و مورد اتفاق شیعه و اهل سنّت است، ظهور مردی از خاندان پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله می‌باشد.
شیعه معتقد است:
او فرزند امام حسن عسکری‌علیه السلام است که در سال 255 ق. متولد شده و هم‌اکنون به قدرت الهی زنده است. هر گاه خداوند اراده کند، او پرچم قیام را بر دوش خواهد گرفت و تا او نیاید و حکومت عدل را در گیتی برپای ندارد، عمر جهان به سر نمی‌رسد و قیامت بر پا نمی‌گردد.
به نظر می‌رسد روایات بیانگر نشانه‌های ظهور و روایات حکایتگر نشانه‌های برپایی قیامت، در هم آمیخته شده باشند. (نشانه‌های ظهور)
پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید:
عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها السُّفیَانِیُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّةُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِیسیعلیه السلام وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرَةِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَی المَحْشَرِ»؛ [4] ده چیز، پیش از برپایی قیامت، به ناگزیر رخ خواهد داد: خروج سفیانی و دجّال، پیدا شدن دود و جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عیسی‌علیه السلام از آسمان، فرو رفتن [در زمین] در ناحیه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزیرةالعرب و آتشی که از انتهای عدن بر می‌خیزد و مردمان را به سوی صحرای م می‌کشاند».
بر این اساس، همه نشانه‌های ظهور، به گونه‌ای نشانه‌های قیامت هم هستند؛ ولی همه نشانه‌های قیامت، نمی‌توانند نشانه‌های ظهور باشند؛ زیرا ممکن است، برخی از آنها پس از ظهور حضرت مهدی‌علیه السلام واقع شوند.
یکی از مشروح‌ترین و جامع‌ترین احادیث در این زمینه، حدیثی است که ابن عباس از پیغمبر گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله در داستان حجةالوداع نقل کرده و حاوی نکات ارزشمند فراوانی است. او می‌گوید: ما با پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله در حجةالوداع» بودیم، حضرت حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا شما را از اَشْراطُ السَّاعة» آگاه کنم و سلمان - که در آن روز از همه به پیامبرصلی الله علیه وآله نزدیک‌تر بود - عرض کرد: آری ای رسول خدا!
فرمود: از نشانه‌های قیامت تضییع نماز، پیروی از شهوات، تمایل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیا است. در این هنگام است که قلب مؤمن در درونش آب می‌شود - آن چنان که نمک در آب [ذوب می‌شود] - از این همه زشتی‌ها که می‌بیند و توانایی بر تغییر آن ندارد.
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا چنین امری واقع می‌شود؟
فرمود: آری، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! در آن زمان، زمامدارانی ظالم، وزرایی فاسق، کارشناسانی ستمگر، و امنایی خائن بر مردم حکومت می‌کنند.
سلمان پرسید: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟
فرمود: آری سوگند به آن کس که جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتی‌ها، زیبا و زیبایی‌ها، زشت می‌شود. امانت به خیانتکار سپرده می‌شود و امانتدار خیانت می‌کند. دروغگو را تصدیق و راستگو را تکذیب می‌کنند.
سلمان پرسید: ای رسول خدا! آیا چنین چیزی واقع می‌شود؟!
فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم در دست اوست! در آن روز حکومت به دست ن، و م با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبرها می‌نشینند و دروغ، ظرافت» و زکات غرامت» و بیت‌المال غنیمت» محسوب می‌شود.
مردم به پدر و مادر [خود] بدی می‌کنند و به دوستانشان نیکی و ستاره دنباله‌دار در آسمان ظاهر می‌شود.
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش شریک تجارت می‌شود (و هر دو تمام تلاش خود را در بیرون خانه و برای ثروت اندوزی به کار می‌گیرند). باران کم می‌شود. صاحبان کَرَم خسیس و تهی‌دستان، حقیر شمرده می‌شوند. در آن هنگام بازارها به یکدیگر نزدیک می‌گردد. یکی می‌گوید چیزی نفروختم و دیگری می‌گوید سودی نبردم! همه زبان به شکایت و مذمت پروردگار می‌گشایند!
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامی به حکومت می‌رسند که اگر مردم سخن بگویند، آنان را می‌کشند، و اگر سکوت کنند، همه چیزشان را مباح می‌شمرند! اموال آنها را غارت می‌کنند و احترام‌شان را پایمال و خون‌های‌شان را می‌ریزند! دل‌ها را پر از عداوت و وحشت می‌کنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب می‌بینی!
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری، قسم به آن کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام چیزی از مشرق و چیزی از مغرب می‌آورند (قوانینی از شرق و قوانینی از غرب) و امت من متلوّن می‌گردد! وای در آن روز بر ضعفای امت از آنها و وای بر آنها از عذاب الهی! نه بر صغیر رحم می‌کنند، نه به کبیر احترام می‌گذارند و نه گنهکاری را می‌بخشند! بدن‌های‌شان همچون آدمیان است؛ اما قلب‌های‌شان قلب‌های شیطان‌ها است.
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری سوگند به آن کسی که جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت می‌کنند و ن به ن و بر سر پسران به رقابت بر می‌خیزند؛ همان‌گونه که برای دختران در خانواده‌های‌شان! مردان، خود را شبیه ن و ن خود را شبیه مردان می‌کنند! ن بر زین سوار می‌شوند (و به خودنمایی می‌پردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد!
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن زمان به تزیین مساجد می‌پردازند، آن‌چنان که یهود و نصارا معابد را تزیین می‌کنند! قرآن‌ها را می‌آرایند (بی‌آنکه به محتوای آن عمل کنند)! مناره‌های مسجد طولانی و صفوف نماز گزاران فراوان می‌شود؛ اما دل‌ها نسبت به یکدیگر دشمن و زبان‌ها مختلف است!
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزیین می‌کنند و لباس‌های ابریشمین حریر و دیباج می‌پوشند و از پوست‌های پلنگ برای خود لباس تهیه می‌کنند!
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع شدنی است؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام آشکار می‌گردد. معاملات با غیبت و رشوه انجام می‌گیرد. دین را فرو می‌نهند و دنیا را بر می‌دارند!
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر شدنی است؟!
فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام طلاق فزونی می‌گیرد، و حدّی برای خدا اجرا نمی‌شود؛ اما با این حال به خدا ضرر نمی‌زنند (خودشان زیان می‌بینند).
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این شدنی است؟!
فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام ن خواننده می‌شوند. آلات لهو و نوازندگی آشکار می‌شود و اشرار امتم به دنبال آن می‌روند!
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این شدنی است؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام، ثروتمندان امتم، برای تفریح به حج می‌روند و طبقه متوسط برای تجارت، و فقیران آنها برای ریا و تظاهر! در آن زمان اقوامی پیدا می‌شوند که قرآن را برای غیر خدا فرا می‌گیرند و با آن همچون آلات لهو، رفتار می‌کنند! و اقوامی روی کار می‌آیند که برای غیر خدا علم دین فرا می‌گیرند! فرزندان نامشروع فراوان می‌شوند، و قرآن را به صورت غنا می‌خوانند و برای دنیا بر یکدیگر سبقت می‌گیرند.
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! این در زمانی است که پرده‌های حرمت دریده و گناه فراوان می‌شود. بدان بر نیکان مسلط می‌گردند. دروغ زیاد و لجاجت آشکار می‌شود. فقر فزونی می‌گیرد. مردم با انواع لباس‌ها بر یکدیگر فخر می‌فروشند. باران‌های بی‌موقع می‌بارد. قمار و آلات موسیقی را جالب می‌شمرند، و امر به معروف و نهی از منکر را زشت می‌دانند؛ به گونه‌ای که مؤمن در آن زمان از همه امت خوارتر می‌شود. قاریان قرآن و عبادت کنندگان پیوسته به یکدیگر بدگویی می‌کنند و آنها را در ملکوت آسمان‌ها افرادی پلید و آلوده می‌خوانند.
سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می‌شود؟!
فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمی بر فقیر نمی‌کند، تا آنجا که نیازمندی در میان جمعیت به پا می‌خیزد و اظهار حاجت می‌کند، و هیچ کس چیزی در دست او نمی‌نهد!
سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر شدنی است؟!
فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام رویبضة» سخن می‌گوید!
سلمان عرض‌کرد: پدر ومادرم فدایت باد ای رسول خدا! رویبضة» چیست؟
فرمود: کسی درباره محروم سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت (و کسی اظهار نظر می‌کند که مجال اظهار نظر به او نمی‌دادند).
در این هنگام طولی نمی‌کشد که فریادی از زمین بر می‌خیزد، آن چنان که هر گروهی خیال می‌کند این فریاد در منطقه آنها است.
باز مدتی که خدا می‌خواهد به همان حال می‌مانند، سپس در این مدت زمین را می‌شکافند و زمین پاره‌های دل خود را بیرون می‌افکند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستون‌های مسجد با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود: همانند اینها! و درآن روز دیگر طلا ونقره‌به‌درد نمی‌خورد.
[و فرمان الهی فرا می‌رسد]. این است معنای سخن پروردگار:
فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها». [5] . [6] .


[1] کتاب العین، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرین، ج 4، ص 257.
[2] محمد (47)، آیه 18.
[3] ر.ک: صنعانی، المصنف، ج 11، ص 274؛ علی بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج 8،ص 267؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص 114؛ النسائی، السنن الکبری، ج 1، ص 255؛ الطبرانی، المعجم‌الکبیر، ج 9، ص 296.
[4] کتاب الغیبه، ص 436، ح 426؛ ر.ک: صحیح ابن حبان، ج 15، ص 257.
[5] سوره محمد(47)، آیه 18.
[6] تفسیر نمونه، ج 21، ص 454 - 459؛ به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم. همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج 6، ص 308، ح 6.


بدون تردید از برترین آموزه‌های پیامبران ایمان به غیب» است. خداوند متعال در ابتدای صحیفه آسمانی خود آن گاه که ویژگی‌های پرهیزگاران را بر شمرده، ایمان به غیب را در رأس ویژگی‌ها قرار داده می‌فرماید: ذلِکَ الکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدَیً لِلمُتَقینَ الذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ.» [1] این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیبت ایمان می‌آورند و.».

بخشی از این اعتقاد، مربوط به امدادهای غیبی» خداوند است. این امدادهای الهی، در طول تاریخ به بهترین صورت ممکن به کمک انسان‌ها آمده و آنان را در برابر زوال و نابودی یاری کرده است.

از آیات قرآن به روشنی استفاده می‌شود که خداوند در مقابله حق با باطل، جانب جریان حق را نگه می‌دارد و از آن دفاع می‌کند. این دفاع، گاهی از طریق نیروهای پنهان و امدادهای غیبی صورت می‌گیرد و روشن است که در بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین رویارویی حق با باطل و انقلابی که در راستای اهداف پیامبران در نظام هستی رخ خواهد داد (قیام حضرت مهدی‌علیه السلام)، این سنّت الهی بیش از پیش جلوه خواهد کرد.

اگر چه اساس قیام حضرت مهدی‌علیه السلام بر امور طبیعی است؛ ولی به اقتضای عظمت و گستردگی آن قیام جهانی، خداوند برخی از نیروهای پنهان و فوق طبیعی را در اختیار آن حضرت قرار خواهد داد تا موجبات پیروزی ایشان، هر چه بهتر فراهم آید.

نمونه‌هایی از امدادهای غیبی:

  1. نصرت الهی

نصرت الهی یکی از نمونه‌های بارز جانبداری خداوند از اهل ایمان و جریان حق است. قرآن در این باره می‌فرماید: وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیُّ عَزیزٌ» [2] ؛ و قطعاً خداوند به کسی که [دین] او را یاری می‌کند، یاری می‌دهد؛ چرا که خدا سخت نیرومند شکست‌ناپذیر است».

این نصرت و یاری نه تنها شامل حال پیامبران الهی شده که در روایات فراوانی از آن به عنوان یکی از عوامل پیروزی حضرت مهدی‌علیه السلام یاد شده است.

پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در این باره فرمود: قائِمُ اَهْلِ بَیْتی. یُؤیَّدُ بِنَصرِ اللّهِ»؛ . قائم اهل بیت من به نصرت الهی تأیید می‌شود». [3] .

2) فرشتگان

از دیگر نیروهای غیبی خداوند - که به یاری مؤمنان آمده و می‌آید - فرشتگان الهی هستند. خداوند در قرآن مجید، در مواردی چند یاری فرشتگان را این گونه بر شمرده است:

2-1. فرشتگان یاری دهنده حضرت لوط علیه السلام: قالَ فَمَا خَطبُکُمْ اَیُّهَا المُرْسَلُونَ، قَالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ لِنُرْسِلَ عَلَیْهِم حِجارَةً مِنْ طینٍ مُسَوِّمَةً عِنْدَ رَبِکَ لِلْمُسْرِفینَ» [4] ؛ . پس مأموریت شما چیست ای فرستادگان (خدا)؟ گفتند: ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شدیم تا بارانی از سنگ - گل» بر آنها بفرستیم؛ سنگ هایی که از ناحیه پروردگارت برای اسرافکاران نشان شده است».

2-2. فرشتگان جنگ بدر: إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ» [5] ؛ [به‌خاطر بیاورید] زمانی را [که از شدت ناراحتی در میدان بدر] از پروردگارتان تقاضای کمک می‌کردید و او تقاضای شما را پذیرفت [او گفت] من شما را به یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود می‌آیند یاری می‌کنم».

2-3. فرشتگان در جنگ احزاب:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرًا» [6] ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید؛ در آن هنگام که لشکرهای [عظیمی] به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌دیدید [و به این وسیله آنها را در هم شکستیم] و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بینا است».

پیامبر گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله در روایتی پس از آنکه نصرالهی را از جمله امدادهای غیبی مربوط به قیام حضرت مهدی‌علیه السلام ذکر فرموده، چنین می‌گوید: . و به وسیله فرشتگان خداوند یاری می‌شود.». [7] .

از روایات استفاده می‌شود فرشتگانی که به یاری حضرت مهدی‌علیه السلام می‌شتابند، سه گروه هستند:

الف) فرشتگان مقرب

روایات فراوانی درباره نزول فرشته وحی و دیگر ملائکه مقرّب خداوند هنگام ظهور در دست است که حکایت از عظمت و بزرگی قیام حضرت مهدی‌علیه السلام دارد.

ابوحمزه‌ثمالی گوید: از امام‌باقرعلیه السلام شنیدم که فرمود: لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحمَّدٍ لَنَصَرَهُ اللّهُ بِالْمَلائِکَةِ المُسَوِّمینَ وَالمُرْدِفینَ وَالمُنزَلِینَ وَالکَروُبینَ یَکُونُ جَبْرَئیلُ اَمامَهُ وَمیکائیلُ عَنْ یَمینِهِ وَاِسْرافیلُ عَنْ یَسارِهِ.» [8] ؛ هرگاه قائم آل محمد خروج کند بدون شک خداوند با ملائکه مسوّمین و مردفین و منزلین و کرّوبین او را یاری خواهد فرمود. جبرئیل پیش روی او، میکائیل در سمت راست او و اسرافیل در سمت چپ او قرار دارند.».

ب) فرشتگان حاضر در جنگ بدر

روایاتی چند، از یاری شدن حضرت مهدی‌علیه السلام توسط فرشتگان حاضر در جنگ بدر حکایت دارد.

امام باقرعلیه السلام می‌فرماید: یا ثابت! کَأَنِّی بِقائِمِ اَهلِ بَیتی قَدْ اَشرَفَ عَلی نَجَفِکُمْ هَذا - وَ أَوْمَأ بِیَدِهِ اِلَی نَاحِیَةِ الکُوفَةِ - فَاِذَا هُوَ اَشْرَفَ عَلَی نَجَفِکُم نَشَرَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ‌صلی الله علیه وآله فَاِذا هُوَ نَشَرَهَا اِنحَطَّتْ عَلَیهِ مَلائِکَةُ بَدْرٍ.» [9] ؛ ای ثابت! گویی که من هم اکنون قائم خاندان خویش را می‌نگرم که به این نجف شما نزدیک می‌شود - و با دست خود به سمت کوفه اشاره فرمود - و همین که به نجف شما نزدیک شود، پرچم رسول خداصلی الله علیه وآله را بر خواهد افراشت و چون آن را بر افرازد، فرشتگان بدر بر او فرود آیند.».

امام صادق‌علیه السلام نیز می‌فرماید: هنگامی که قائم قیام کند، فرشتگان روز بدر (آنهایی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند)، فرود می‌آیند و آنان پنج هزارند». [10] .

ج) فرشتگان قیام امام حسین

از روایات استفاده می‌شود که فرشتگانی در روز عاشورا، جهت یاری امام حسین‌علیه السلام نازل شدند؛ ولی به تقدیر الهی آن گاه رسیدند که کارزار به پایان رسیده بود؛ از این رو خداوند آنها را مأمور ساخت تا هنگام قیام منتقم خون امام حسین‌علیه السلام، در زمین بمانند و چون آن منتقم ظهور کرد، او را یاری کنند و انتقام خون شهید کربلا را از ستمگران باز ستانند. شعار ایشان یا لَثاراتِ الحُسَیْن» است. [11] .

3) القای ترس در دل دشمنان

خدای جهان آفرین در قیام جهانی حضرت مهدی‌علیه السلام، ترس و دلهره را بر قلب کافران و مشرکان و ستمگران حق ستیز خواهد افکند و آنان قدرت تصمیم‌گیری و مخالفت را از دست خواهند داد. البته این القای ترس قبلاً نیز در زمان پیامبران وجود داشته است. قرآن شریف در آیات فراوانی به آن اشاره کرده است؛ از جمله می‌فرماید: سَنُلقِی فِی قُلُوبِ الَّذیِنَ کَفَروُا الرُّعْبَ.» [12] ؛ ما در دل‌های کسانی که کفر ورزیدند بیم و هراس خواهیم افکند».

بر اساس این باور، هیچ مانعی ندارد که یکی از امدادهای غیبی خداوند برای حضرت مهدی‌علیه السلام رعب و ترس باشد که خداوند در دل دشمنان می‌اندازد؛ همان‌گونه که در روایات بسیاری بدان تصریح شده است. امام باقرعلیه السلام در این باره فرمود: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بِالرُّعْبِ» [13]؛ قائم ما منصور به رعب (یاری شده با القای ترس در دل دشمنان او) است».

4) نیروهای طبیعت

بخشی از امدادهای غیبی در عصر ظهور، همان تسخیر نیروها و امکانات طبیعی است که خداوند پیامبران خود را به آنها مجهز کرده است؛ همانند: بادها، طوفان‌ها، ابرها و. .

قرآن درباره تسخیر برخی از این عوامل برای حضرت سلیمان‌علیه السلام چنین فرموده است: وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجْری بِأَمْرِهِ إِلی اْلأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عالِمینَ» [14] ؛ و تند باد را مسخر سلیمان ساختیم که به فرمان او به سوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم حرکت می‌کرد، و ما از همه چیز آگاه بودیم».

همچنین درباره یاری رسول گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله، در جنگ احزاب به وسیله باد و طوفان می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرًا» [15] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا بر خودتان را به یاد آوردید در آن هنگام که لشکرهای [عظیمی] به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفانی سخت بر آنها فرستادیم.».

در روایات فراوانی عوامل طبیعی» از جمله امدادهای غیبی برای آخرین حجّت الهی ذکر شده است.

رسول گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله در حدیث معراج» به نقل از خداوند متعال چنین فرموده است: . وَلَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ وَلأُذَلِلَنَّ لَهُ الرِّقابَ الصِّعاب.» [16] ؛ . و باد را مسخر او می‌کنم و گردنکشان سخت را رام او می‌سازم.».

 

[1] بقره (2)، آیه 2 و 3.

[2] حج (22)، آیه 40.

[3] کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج1، ص257، ح2.

[4] ذاریات (51)، آیه 34 - 31.

[5] انفال (8)، آیه 9.

[6] احزاب (33)، آیه 9.

[7] کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج1، ص257، ح2.

[8] الغیبة، ص 234، ح 22.

[9] همان، ص 307، ح 2.

[10] همان، ص 244، ح 44.

[11] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 399، ح 58.

[12] آل عمران (3)، آیه 151.

[13] کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.

[14] انبیا(21)، آیه 81.

[15] احزاب (33)، آیه 9.

[16] کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، باب 23، ح 4.

www.313rahro.blog.ir


نشانه‌های ظهور گوناگون است و بر شمردن همه این اقسام، نه چندان مفید است و نه لازم؛ چه آنکه بسیاری از آنها، نشانه‌های قطعی ظهور نمی‌باشد. افزون بر این، از نظر سند و محتوا نیز دارای اشکال است و درستی و نادرستی آنها، خیلی روشن نیست. از این رو در تقسیم نشانه‌ها تنها به موارد ذیل بسنده می‌گردد:
یک . نشانه‌های حتمی و غیر حتمی
در میان نشانه‌های ظهور، شماری از آنها به روشنی به عنوان علایم حتمی ظهور» یاد شده است. منظور از نشانه‌های حتمی» - در مقابل نشانه‌های غیر حتمی - آن است که پدیدار شدن آنها - بدون هیچ قید و شرطی - قطعی و اامی خواهد بود؛ به گونه‌ای که تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدی‌علیه السلام ظهور نخواهد کرد. البته باید توجه نمود که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه‌ها، به این معنا نیست که پدید نیامدن آنها، محال است؛ بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن باز دارنده‌ها، پدید آمدن آنها - اگر خداوند اراده کند - قطعی خواهد بود.
از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد حتمی بودن نشانه‌های پنج گانه ذیل استفاده می‌شود: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیّه و خسف در بیداء.
امام صادق‌علیه السلام می‌فرماید: پنج امر قبل از قیام قائم از نشانه‌ها است: صیحه و سفیانی و خسف در بیداء و خروج یمانی و قتل نفس زکیّه». [1] .
در پاره‌ای روایات از حتمی بودن آن نشانه‌ها، چنین تعبیر شده است: امام صادق‌علیه السلام فرمود: امور حتمی که قبل از قیام قائم به ناگزیر خواهد بود [عبارت است از:] خروج سفیانی، خسف در بیداء، قتل نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا سر خواهد داد». [2] .
در برابر نشانه‌های حتمی، نشانه‌های غیر حتمی قرار دارد؛ یعنی، مقید و مشروط به اموری است که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پدید می‌آید. به عبارت دیگر نشانه‌های غیر حتمی شاید پدید آید و شاید پدید نیاید و امام زمان‌علیه السلام ظهور کند. پاره‌ای از نشانه‌هایی که به حتمی بودن آنها تصریح نشده، از این قرار است:
1. مرگ و میرها، زله‌ها و جنگ‌ها و آشوب‌های فراگیر
2. خسوف و کسوف نابه‌هنگام
3. بارش باران‌های فراوان و.
دو . نشانه‌های متصل‌به ظهور و غیر متصل به ظهور
بر اساس روایاتی چند، شماری از نشانه‌های ظهور، متصل به آن خواهد بود؛ به گونه‌ای که بین آنها و ظهور حضرت مهدی‌علیه السلام فاصله زیادی نباشد. البته اینکه فاصله آن نشانه‌ها تا ظهور چه مدت و یا چند روز است، به طور دقیق روشن نیست؛ ولی قدر مسلم آن است که فاصله زیاد نیست و احتمالاً، مجموعه نشانه‌های متصل به ظهور، در همان سال ظهور، یا سال پیش‌ازآن، رخ می‌دهد. براین‌اساس تردیدی نیست که شماری از نشانه‌های ظهور، نزدیک ظهور و متصل به آن واقع می‌شود. در مقابل نشانه‌های غیرمتصل است که در طول تاریخ در دوران غیبت کبری، اتفاق افتاده و خواهد افتاد.
سه . نشانه‌های غیر عادی
تحقق نشانه‌های ظهور - همچون واقع شدن سایر پدیده‌ها - به روال طبیعی و عادی است؛ ولی پیشگویی برخی از آنها، به گونه‌ای در روایات بازتاب یافته که به نظر می‌رسد، واقع شدن آنها به طور عادی، غیرممکن می‌نماید و تحقق آنها به صورت غیرطبیعی در چهار چوب معجزه خواهد بود؛ مثلاً طلوع خورشید از مغرب و صیحه آسمانی، اگر همان معنای ظاهری آنها مراد باشد، باید به گونه معجزه رخ دهد؛ زیرا پدیدار شدن چنین اموری، عادتاً ممکن نیست. البته شاید بعضی از این نشانه‌ها، معنای کنایی و رمزی داشته باشد و به رخدادهایی اشاره کند که پیدایش آنها عادتاً امکان دارد.
در پایان گفتنی است که حدیث‌های فراوانی در مورد نشانه‌های ظهور، در منابع روایی وجود دارد. اسناد این روایات، بیشتر ضعیف و غیرقابل اعتماد است. از نظر دلالت نیز، هماهنگی و انسجام لازم بین آنها نیست و پاره‌ای از آنها مصحف و مخلوط می‌باشد.
به نظر می‌رسد، اهمیت بسیار مسأله مهدویّت» از یک سو و علاقه‌مندی شدید مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آینده و پدیدار شدن نشانه‌های ظهور مهدی‌علیه السلام، از سوی دیگر، سبب شده که دشمنان و بدخواهان - به ویژه حاکمان ستمگر - وسوسه شوند که در جهت برآوردن منافع ی خویش، تغییراتی در روایات به وجود آورند. [3] .
اینک با انبوهی از روایات صحیح و غیرصحیح در زمینه نشانه‌های ظهور، روبه‌رو هستیم که دست کم شماری از آنها از آفت جعل و تحریف مصون نمانده است. متأسفانه کتاب‌هایی نیز وجود دارد که در آنها از سر جهل و دلسوزی و یا به عمد و از روی غرض، به این امر دامن زده شده است.
البته برخی با گردآوری این روایات، خواسته‌اند اصل آنها محفوظ بماند و نیز بنمایانند که همگان، در اصل ظهور مهدی‌علیه السلام اتفاق نظر دارند.
بنابراین التزام به درستی همه این روایات مشکل است و در بررسی نشانه‌های ظهور، احتمال جعل و تحریف و دسیسه‌های دست‌های پنهان ت را نباید نادیده گرفت.
البته وجود مواردی از جعل و تحریف، در نشانه‌های ظهور و یا وجود مدعیان دروغین به عنوان نمونه نشانه‌ها، هیچ گاه دلیل این نمی‌شود که همه روایات از اعتبار بیفتد و یا اصل همه نشانه‌ها زیر سؤال برود؛ زیرا دسته‌ای از این نشانه‌ها مسلّم و قطعی است.
همچنین وجود پاره‌ای اشکالات و ضعف‌ها در نشانه‌های ظهور و احتمال تحریف و تغییر در آنها از سوی دشمنان و یا ادعاهای واهی برخی شیّادان درباره اصل مهدویّت، هیچ گاه به اصل مهدویّت و اعتقاد به ظهور قائم‌علیه السلام آسیبی نمی‌رساند؛ زیرا اعتقاد به مهدویّت و ظهور حضرت مهدی‌علیه السلام مورد اتفاق فریقین است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشه‌ای در آن وارد نمی‌گردد. [4] .


[1] کتاب الغیبة، ص 436، ح 427.
[2] الغیبة، ص 264، ح 26.
[3] نور مهدی، مقاله علی دوانی، ص 70.
[4] چشم به راه مهدی‌علیه السلام، ص 258


یکی از تکالیف بندگان نسبت به امام عصر (عج)، استمداد و استغاثه به آن حضرت در هنگام شدائد و بلاها و امراض و روی آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره است و اینکه از ایشان بخواهیم تا بلا را دفع و غم و اندوه را رفع نماید. خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند، مرقوم فرمودند:
علم ما به خبرهای شما محیط است و هیچ چیز از اخبار شما و بلایی که به شما می رسد از ما پوشیده نیست (منتهی الآمال»، باب 14، فصل 6، تکلیف 8)».
از جمله استغاثه ای که به امام زمان (عج) می شود این است که هر کجا باشی، دو رکعت نماز به حمد و هر سوره ای که خواهی می گذاری، سپس رو به قبله می ایستی و می گوید:
سَلامُ الله الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعآمُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَةُ وَ. (مفاتیح الجنان»، فصل 7، دعاء 14)
رجوع شود به واژه: مسجد سهله، شیخ مفید
اسحاقیّه رجوع شود به واژه: محمّد بن نصیر نمیری


یکی از تکالیف بندگان نسبت به امام عصر (عج)، استمداد و استغاثه به آن حضرت در هنگام شدائد و بلاها و امراض و روی آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره است و اینکه از ایشان بخواهیم تا بلا را دفع و غم و اندوه را رفع نماید. خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند، مرقوم فرمودند:
علم ما به خبرهای شما محیط است و هیچ چیز از اخبار شما و بلایی که به شما می رسد از ما پوشیده نیست (منتهی الآمال»، باب 14، فصل 6، تکلیف 8)».
از جمله استغاثه ای که به امام زمان (عج) می شود این است که هر کجا باشی، دو رکعت نماز به حمد و هر سوره ای که خواهی می گذاری، سپس رو به قبله می ایستی و می گوید:
سَلامُ الله الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعآمُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَةُ وَ. (مفاتیح الجنان»، فصل 7، دعاء 14)
رجوع شود به واژه: مسجد سهله، شیخ مفید
اسحاقیّه رجوع شود به واژه: محمّد بن نصیر نمیری


در باب دوّم از کتاب باقیّات صالحات» که در حاشیه ی کتاب مفاتیح الجنان» نگاشته شده، کیفیّت استخاره ای که منسوب به امام عصر (عج) می باشد، چنین بیان شده است: علاّمه مجلسی از پدر بزرگوارش نقل کرده که ایشان از استاد بزرگوارش شیخ بهایی» نقل می کرد که می گفت: چندی از مشایخ در باب استخاره با تسبیح از حضرت قائم (عج) مذاکره می کردند که حضرت فرموده است: [هر که می خواهد با تسبیح استخاره نماید باید] تسبیح را به دست گیرد و سه مرتبه صلوات بفرستد و یک قبضه از تسبیح را بگیرد و دو تا دو تا بشمرد.
پس اگر یکی باقی ماند بجا آورد و اگر دو تا باقی ماند بجا نیاورد.
همچنین در کتاب جواهر» استخاره ای منسوب به حضرت قائم (عج) وجود دارد و کیفیّت آن بدین گونه است که:
بعد از قرائت دعا یک قبضه از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کن. پس اگر یکی باقی ماند، فی الجمله نیک است، و اگر دو تا باقی ماند یک نهی از آن است و اگر سه تا ماند، اختیار دارد (که آن را انجام دهد یا ندهد)، چون انجام و ترک آن مساویست و اگر چهار تا ماند، دو نهی از آن است و اگر پنج تا ماند، بعضی گفته اند که سختی و رنج دارد و بعضی گفته اند که در آن ملامت است و اگر شش تا ماند، نهایت خوب است و باید تعجیل در آن کار کرد، واگر هفت تا ماند حکمش مثل پنج تا است، و اگر هشت تا مانده چهار نهی از آن است».


الغیبة

اگرچه برخی از این کتاب به عنوان کتاب الغیبة یاد کرده‌اند ولی ما برای پرهیز از اشتباه با کتاب الغیبة طوسی طبق قول مشهور فقط از آن با عنوان الغیبة» یاد می‌کنیم.
کتاب ارزشمند الغیبة» به وسیله ابوعبداللّه، محمد بن ابراهیم بن جعفر کاتب نعمانی، مشهور به ابن ابی زینب (از راویان بزرگ شیعه در اوایل قرن چهام هجری) نگاشته شده است. موضوع کتاب، روایات غیبت امام زمان‌علیه السلام است که از ائمه معصومین‌علیهم السلام وارد شده است. همچنین خصوصیات آن حضرت و عصر ظهور و ویژگیهای آن دوران بیان شده است.
مؤلف محترم در آغاز کتاب، درباره انگیزه نگارش آن می‌نویسد: من در جامعه می‌دیدم شیعیان و علاقه‌مندان به محمد و آل محمدصلی الله علیه وآله به گروه‌های مختلفی تقسیم شده و نسبت به امام زمان‌علیه السلام و ولی امر و حجّت پروردگار، سرگردان گشته‌اند.
پس از بررسی، دلیل آن را غیبت آن حضرت یافتم، چنان که رسول خدا و حضرت علی و ائمه معصومین‌علیهم السلام نیز به آن اشاره کرده‌اند. لذا به یاری خداوند، بر آن شدم تا روایاتی که مشایخ بزرگ روایی از امیر مؤمنان و ائمه معصومین‌علیهم السلام درباره غیبت امام عصرعلیه السلام روایت کرده‌اند، جمع آوری نمایم.
بسیاری از روایاتی که هم اکنون در اختیار من است، علمای اهل تسنن نیز آنها را روایت کرده‌اند. البته روایات آنان در این باره، بسیار گسترده‌تر از روایاتی است که هم اکنون در اختیار من است».
مؤلف این کتاب، در سال 342 ه، در اوایل غیبت کبری، در شهر حلب، این اثر ارزنده را به نگارش در آورده است.
این کتاب به وسیله ابوالحسین محمد بن علی شجاعی کاتب از آغاز تا پایان بر مؤلف آن، محمد بن ابراهیم قرائت شده و مؤلف نیز اجازه روایت آن را به وی داده است.
دیگر راویان نیز در نزد شجاعی قرائت می‌کردند، پس فرزند او، حسین بن محمد شجاعی نسخه قرائت شده در نزد مؤلف و دیگر کتاب‌های پدرش را در اختیار نجاشی (از مشایخ بزرگ) قرار داد و از این طریق کتاب به دست ما رسیده است.
کتاب مزبور شامل 478 روایت در 26 باب است. از جمله موضوعات کتاب الغیبة» می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
وجوب حفظ اسرار آل محمدعلیهم السلام، الهی بودن مسأله امامت، تعداد ائمه‌علیهم السلام، کسی که به دروغ ادعای امامت کند، روایات درباره غیبت امام زمان‌علیه السلام، درباره صبر و انتظار فرج، درباره امتحان، صفات امام منتظرعلیه السلام، صفات لشکر آن حضرت و.
این کتاب تاکنون ده‌ها بار به زیور طبع آراسته شده و ترجمه های متعددی از آن صورت گرفته است.


این کتاب ترجمه کتاب الاِمامُ المَهدِی‌علیه السلام مِنَ المَهْدِ اِلَی الظُّهُورِ» اثر ارزشمندی از علامه فقید آیت‌اللّه سید محمد کاظم قزوینی» است.
سید محمد کاظم قزوینی به سال 1348 ه .ق در شهر مقدس کربلا در خانواده علمی و قزوینی» - که از خاندان‌های اصیل و ریشه دار آن خطه به شمار می‌آمد - دیده به جهان گشود، او در مدت عمر پر برکت خود، علاوه بر اینکه سخنوری توانا بود؛ ده‌ها کتاب ارزشمند از خود به یادگار نهاد. بالاخره پس از عمری تلاش، جهاد و فداکاری در ابعاد گوناگون علمی، دینی و اجتماعی، در سیزدهم جمادی الثانی به (1415 ه .ق) جهان را بدرود گفت. [1] .
در این کتاب، موضوعاتی که در مورد شخصیت والای حضرت مهدی‌علیه السلام مورد بحث واقع شده عبارت است از:
1. امام مهدی‌علیه السلام کیست؟
2. نام و نسب آن حضرت
3. قرآن و نوید از آن حضرت
4. نویدها در سنت پیامبرصلی الله علیه وآله
5. نوید از آن حضرت در روایات امامان نورعلیهم السلام
6. آیا حضرت مهدی‌علیه السلام جهان را به نور وجودش روشن ساخته است؟
7. چگونه از دیدگان نهان گشت؟
8. غیبت کوتاه آن حضرت
9. سفیران چهارگانه یا چهار نایب خاصّ
10. چه کسانی در دوران غیبت کوتاه او، به دیدارش مفتخر شده‌اند؟
11. غیبت طولانی او
12. چه کسانی در غیبت طولانی او به دیدارش نایل شده‌اند؟
13. چگونه تا کنون زیسته است؟
14. چه زمانی ظهور خواهد کرد؟
15. ویژگی‌های حضرت مهدی‌علیه السلام و نشانه‌های او
16. نشانه‌های ظهور آن حضرت
17. مدعیان دروغین
18. چگونه ظهور می‌کند و از کجا آغاز می‌نماید؟
19. پس از ظهور چگونه حکومت خواهد کرد؟
20. چگونه دولت‌ها و قدرت‌ها در برابر او سر فرود خواهند آورد؟
21. زندگی جامعه در عصر طلایی او
22. مدت حکومت عادلانه او
23. چگونه روزگارش به پایان می‌رسد؟
24. پس از او چه خواهد شد؟
و بحث‌های دیگری که ضمن این موضوعات مورد بررسی قرار گرفته است.


[1] ر.ک: سید محمدکاظم قزینی مرد علم و اجتهاد.


 

این کتاب کلامی، در شرح احوال حضرت مهدی‌علیه السلام و اثبات وجود آن حضرت با دلایل عقلی و احادیث متواتر نگاشته شده است.
در این کتاب علاوه بر فضایل ائمه دوازده گانه، به شرح غیبت صغری و کبرای امام زمان‌علیه السلام و نایبان خاصّ و عام آن حضرت و نشانه‌های ظهور او و رویدادهای پس از ظهور - مانند گستردن دادگری در سراسر کره زمین و رجعت پیامبران و امامان - پرداخته است.
نویسنده کتاب، شیخ علی بن زین العابدین یزدی حایری (م 1333 ق) است. در سال 1352 ق در ایران به روش سنگی به چاپ رسیده است و به عنوان یکی از آثار مهم استدلالی امامت - به ویژه درباره وجود مقدس صاحب الامر امام زمان‌علیه السلام - است.
این کتاب در ده غُصْن» فراهم آمده که موضوعات آنها از این قرار است:
1 . خالی نبودن زمین از حجّت، شناخت امام، حالات و نشانه‌های امام و.
2 . اخبار قرآن به قیام قائم‌علیه السلام، بشارت‌های آسمانی به قیام مهدی‌علیه السلام.
3 . روایات پیامبر و ائمه‌علیهم السلام از طریق شیعه‌وسنی درباره حضرت مهدی‌علیه السلام و.
4 . امکان غیبت و غیبت انبیا و اولیا و اوصیا
5 . روایات درباره مادر مهدی‌علیه السلام، ولادت، دیدارکنندگان با مهدی‌علیه السلام در کودکی، نواب خاصّ و.
6 . مدعیان دیدن حضرت مهدی‌علیه السلام در غیبت کبری
7 . اخبار اهل سنّت به وجود حجّت‌علیه السلام
8 . علایم ظهور حضرت مهدی‌علیه السلام از آیات و روایات و.
9 . در آنچه در زمان ظهور او اتفاق می‌افتد
10 . در رجعت ائمه‌علیهم السلام با استفاده از آیات و احادیث. .
توضیح: این کتاب اخیراً از سوی مؤسسه مطبوعاتی حق بین» در دو جلد به زبان عربی منتشر شده که در بخش پایانی جلد دوم کتاب البیان فی اخبار صاحب اّمان» اثر گنجی شافعی به ضمیمه آورده شده است.


این کتاب ارزنده به وسیله محمدبن نعمان بغدادی مشهور به شیخ مفیدرحمه الله» نگاشته شده است. وی از علمای برجسته و از چهره‌های درخشان فقهای شیعه در نیمه نخست قرن پنجم هجری است. موضوع این کتاب، غیبت امام زمان‌علیه السلام و ویژگی‌های قیام آن حضرت و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان است.
درباره انگیزه نگارش این کتاب می‌توان گفت: مسأله امامت امام زمان‌علیه السلام و غیبت آن حضرت، از مهم‌ترین مباحث شیعه است. در دوران شیخ مفیدرحمه الله - که عصر قدرت گرفتن شیعیان و پیروان اهل بیت رسول‌خداصلی الله علیه وآله بود - این بحث از پر رونق‌ترین مباحث جهان اسلام به شمار می‌رفت.
شیخ مفیدرحمه الله با نگارش این چهار رساله، گامی ارزشمند در معرفی هر چه بیشتر امام زمان‌علیه السلام و غیبت آن حضرت به جهان اسلام برداشت.
این کتاب به سبک پرسش و پاسخ نگاشته شده است. وی در این کتاب شبهات مخالفان را آورده و به بررسی و پاسخ‌گویی آنها پرداخته است. او در این کتاب با سبکی استدلالی و شیوه‌ای قابل قبول برای تمام مذاهب اسلامی، وارد بحث شده، نتیجه‌گیری می‌کند.
شبهات ذکر شده در این کتاب، از مهم‌ترین شبهاتی است که درباره امام زمان‌علیه السلام و غیبت آن حضرت مطرح شده است. پاسخ به آنها در این زمان نیز بسیار کارساز و جالب توجه است.
شیخ مفیدرحمه الله در این چهار رساله، به سؤالات زیر پاسخ می‌دهد:
1. دلیل بروجودامام‌زمان‌علیه السلام چیست؟
2. به چه دلیل روایاتی که بر وجود آن حضرت دلالت می‌کند، دروغ نیست؟
3. اگر امام زمان‌علیه السلام غایب است، پس بودن یا نبودن ایشان چه فرقی دارد؟
4. چرا امام زمان‌علیه السلام ظهور نمی‌کند؟
5. علم‌امام زمان‌علیه السلام از چه راهی‌است؟
6. انگیزه غیبت چیست؟
7. چرا دیگر ائمه‌علیهم السلام غایب نشدند؟
شیخ مفیدرحمه الله در این کتاب با بیانی رسا و دقیق به این شبهات پاسخ می‌دهد.


یکی از گروه‌هایی که در سال‌های اخیر در مباحث مهدویت مورد توجه قرار گرفته، گروه موسوم به انجمن حجتیه» است. این گروه به وسیله شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به شیخ محمود حلبی (1376 - 1279 ه .ش) با همکاری سیدرضا آل رسول، سید محمدحسین عصار، سید حسین سجادی، غلامحسین حاج محمدتقی که عمدتاً تاجر بودند، تأسیس شد.
اگرچه اغلب اعضای‌این‌گروه‌ازسطح سواد بالایی برخوردار بودند؛ با این حال حضور ون در این گروه کم‌رنگ بود. این‌امر ممکن‌است به دلیل حساسیت رژیم طاغوت بوده باشد؛ اگرچه برخی بر این باورند که این عدم حضور ون، به جهت مخالفت سرسختانه مؤسس گروه با فلسفه بوده است. [1] .
انگیزه‌های تأسیس انجمن حجتیه:
- مقابله با فرقه ضاله بهائیت
بدون تردید یکی از شیطنت‌های دشمنان در مقابل حقیقت تابناک اعتقادات شیعه، ایجاد انحرافات در اذهان مردم - از جمله در مباحث مهدویت - است. یکی از این انحرافات بابیت» و سپس بهائیت» است که به نوعی ضربه‌های سنگینی بر پیکره اعتقادات شیعه وارد ساخت. بنابراین ت شیعه، این سنگربانان اعتقادات راسخ، همواره در مقابله با این کج‌روی‌ها از هر تلاش فروگذار نبوده‌اند.
در دوران رژیم طاغوتی پهلوی، به علت مساعد شدن شرایط، حضور بهائیان در صحنه‌های اجتماعی و ی، گسترش فراوان و بی‌سابقه‌ای یافت.
در این زمان ان با احساس خطر، به طور جدی وارد صحنه مبارزه شدند. از جمله آقای فلسفی با اجازه حضرت آیت‌الله بروجردی در منابر و برخی رسانه‌ها، علیه این گروه سخنرانی می‌کرد. گروهی تحت عنوان انجمن حجتیه نیز در سال 1335 ه .ش وارد این عرصه شدند. [2] .
- خواب آقای حلبی
آقای حلبی رئیس انجمن، بخشی از انگیزه تأسیس آن را خوابی می‌داند که خود دید، و در آن خواب حضرت مهدی‌علیه السلام ایشان را امر به تشکیل چنین گروهی نموده است!! [3] .
افکار و عقاید انجمن حجتیه :
بزرگ نمایی و جلوه دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلی
شیخ حلبی تأکید می‌کرد: امروز امام زمان‌علیه السلام از کسی جز این خدمت را نمی‌پذیرد و چیزی جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم. [4] .
عدم دخالت در امور ی:
در تبصره 2 از ماده دوم اساسنامه انجمن، تصریح شده است: انجمن به هیچ وجه در امور ی مداخله نخواهد کرد و مسؤولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های ی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به عهده نخواهد گرفت.
بر این اساس چنانچه فردی از اعضای انجمن به طرف مسائل ی کشیده می‌شد، بلافاصله عذر او را می‌خواستند. [5] به زعم آنان اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در ت، زیبنده پیشوایان دینی نیست.
قیام‌های قبل از ظهور محکوم به شکست است:
آنان با استفاده از برخی روایات، صاحب پرچم‌های قیام قبل از ظهور را گمراه می‌دانستند و تشکیل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدویت می‌شمردند. [6] .
جهاد در دوران غیبت معنا ندارد:
شیخ حلبی در این باره می‌گوید: [شیعه می‌گوید:] در عصر غیبت امام زمان‌علیه السلام جهاد نیست، چرا؟ چون حاکم اسلامی که باید معصوم باشد، مصداق پیدا نکرده است. وظیفه داریم فقط دین خود را حفظ کنیم. تکالیف شرعی‌مان را انجام دهیم و به شبهادت منکران جواب دهیم و دیگر هیچ. [7] .
فلسفه نوعی بدعت است:
از دیدگاه برخی از آنان، کسی که فلسفه می‌خواند یا درس می‌دهد، از عدالت ساقط است.
انجمن حجتیه و انقلاب اسلامی
با توجه به افکار و عقاید انجمن حجتیه، می‌توان به راحتی نتیجه گرفت که اعضای این گروه، هرگز با انقلاب اسلامی رابطه‌ای برقرار نکردند؛ چه اینکه این قیام شیعی را بر خلاف نظر خود می‌دانستند.
آنان مبارزه را ممنوع کرده بودند و معتقد بودند این مبارزه به جایی نمی‌رسد مسؤولان انجمن اعلام کردند: هر کس مایل به شرکت در فعالیت‌های ی و تظاهرات باشد، باید از انجمن کناره‌گیری کند. در این ایام بسیاری از اعضا - که عمدتاً مقلد امام خمینی‌رحمه الله بودند - علاوه بر شرکت در فعالیت‌های ضد رژیم، برخوردهای فکری با انجمن را آغاز کردند و برخی با عنوان سازمان عباد صالح» انشعاب یافتند». [8] .
از جمله مواردی که به صراحت در مقابل فرمایش بنیان گذار انقلاب ایستادگی کردند، برپایی جشن‌های نیمه شعبان در سال 1357 بود! [9] این در صورتی بود که امام خمینی‌رحمه الله در سوگ شهدای نهضت اسلامی، مردم را به عزای عمومی و عدم برگزاری جشن دعوت کرده بود.
در 26 تیرماه 1362 امام خمینی‌رحمه الله در پی سخنانی مهم، کسانی را که معتقد بودند باید معصیت زیاد شود تا امام زمان ظهورعلیه السلام کند، به شدت مورد مذمت قرار داد. در پی آن بود که رسماً این انجمن‌طبق بیانیه‌ای انحلال خود را اعلام کرد. [10] .


[1] سید مجید پورطباطبایی، در جستجوی قائم، ص 389.
[2] طاهر احمدزاده، مصاحبه با نشریه چشم انداز ایران، ش 2، سال 1378.
[3] بهائیت در ایران، ص 248.
[4] نشریه چشم انداز ایران، سال اول، ش 2.
[5] رومه کیهان، سال 1381، ص 102 شهریور.
[6] ر.ک: همان.
[7] پگاه، ش 4 و71 آبان 1381.
[8] از: علی اکبر هاشمی رفسنجانی: رومه عروةالوثقی، 22 مهرماه 1361 به نقل از کتاب در شناخت حزب قاعدین.
[9] ر.ک: مجله پگاه، ش 72، سال 81.
[10] تحقیق از: محسن ملکی.


اسماعیلیه» فرقه‌ای هستند که به امامت شش امام اوّل شیعیان اثنی عشری معتقدند؛ امّا پس از امام صادق‌علیه السلام بزرگ‌ترین فرزند او، اسماعیل یا فرزند او، محمد را به امامت پذیرفتند.
اسماعیل بزرگ‌ترین فرزند امام صادق‌علیه السلام و مورد علاقه و احترام آن حضرت بود.
اگرچه از برخی روایات خلاف این به دست می‌آید؛ ولی علمای شیعه او را بزرگ داشته و از وی به نیکی یاد کرده‌اند. به نظر شیخ طوسی‌رحمه الله او جزء رجال امام صادق‌علیه السلام و اصحاب ایشان است. با توجه به علاقه امام صادق‌علیه السلام به اسماعیل، او مردی جلیل‌القدر بوده است. از امام صادق‌علیه السلام درباره امامت او سؤال شد و حضرت نفی کرد. [1] به این ترتیب اسماعیلیه به هفت امام معتقدند و همین مطلب اعتقاد مشترک در میان همه فرقه‌های اسماعیلیه است. یکی از ادلّه نامیده شدن اسماعیلیه به سبعه» نیز همین مطلب است. از دیگر ادلّه این نام‌گذاری، اختلاف آنان با امامیّه در مورد هفتمین امام است.
از دیگر نام‌های اسماعیلیه، باطنیه» است. مهم‌ترین ویژگی این گروه باطنی‌گری و تأویل آیات و احادیث و معارف و احکام اسلامی است. آنان معتقدند: متون دینی و معارف اسلامی دارای ظاهر و باطن است که باطن آن را امام می‌داند. فلسفه امامت تعلیم باطن دین و بیان معارف باطنی است. اسماعیلیه در جهت تأویل معارف اسلامی، معمولاً از آرای فیلسوفان یونانی - که در آن زمان سخت رواج یافته بود - سود می‌جستند. به اعتقاد همه فرقه‌های اسلامی، اسماعیلیان در تأویل دین افراط کردند. حتی بسیاری از مسلمانان آنان را به عنوان یکی از فرقه‌ها و مذاهب اسلامی قبول ندارند. [2] .
ریشه پیدایش اسماعیلیه شاید در این نکته نهفته باشد که اسماعیل فرزند ارشد امام‌صادق‌علیه السلام مورد احترام آن حضرت بود؛ به همین دلیل برخی پنداشتند که پس از امام صادق‌علیه السلام او به امامت خواهد رسید. اما اسماعیل در زمان حیات امام صادق‌علیه السلام، ازدنیارفت وآن حضرت شیعیان را بر مرگ پسر شاهد گرفت و جنازه او را در حضور آنان و به صورت علنی، تشییع و دفن کرد.


[1] ر.ک: شیخ طوسی، رجال، ص 146.
[2] ر.ک: مطهری، مرتضی، کلام و عرفان، ص 31


ه

فرقه ی ّه» یا قادیانی»، یکی از فِرَق مذهبی در جامعه ی مسلمانان هندوستان و پاکستان است. مؤسّس و بانی آن میرزا غلام احمد قادیانی» بود. او در شهر قادیان پنجاب هندوستان در سال 1879 م. درگذشت. هنوز پیروان او در هندوستان، پاکستان، آفریقا و اندونزی بسیارند.
ّه»، در مبادی اصولی تابع اسلام می باشند و فقط در سه اصل اختلاف دارند:
1- عقیده به رجعت مسیح 2- اصل جهاد 3- مسأله ظهور مهدی (عج)
در باب مسیح بر آنند که عیسی علیه السلام مقتول نگردید و بر روی صلیب نَمُرد، بلکه ظاهراً به نظر مردم چنین آمد، پس او را در قبری دفن کردند و او بعد از 40 روز برخاست و به هندوستان رفت و در کشمیر اقامت کرد و به نشر دعوت انجیل پرداخت و پس از 120 سال عمر در شهر سِرینَگَر» در گذشت.
در باب مسأله جهاد معتقدند که جهاد با شمشیر با دشمنان دین اسلام حرام است، بلکه باید این تکلیف شرعی با وسایل مسالمت آمیز اعمال شود، به همین مناسبت ّه» نسبت به دولت انگلیس وفادار بوده اند.
در باب مهدویّت بر آنند که مهدی (عج)، مظهر عیسی علیه السلام» و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» و چون بعضی روایات اسلامی ظهور مهدی منتظر (عج) را در اوایل قرن 14 هـ. ق خبر داده بودند؛ غلام احمد» خود را مهدی وقت» معرّفی کرد.
ّه» مرجعی به نام انجمن ّه» دارند که مرکز آن لاهور» و رئیس آن مکلّف به رسیدگی امور دینی و ارشاد پیروان است. (فرهنگ فارسی معین»، ج 5، ص 104 - آخرین امید»، ص 213)


موتور» از نظر لغت به کسی گویند که یکی از کسانش کشته شده؛ ولی خونبهای او گرفته نشده است. [1] .

در برخی از روایات از حضرت مهدی‌علیه السلام، به عنوان موتور بوالده» و یا موتور بابیه» یاد شده است؛ یعنی، کسی که پدرش کشته شده و از خون او مطالبه و خونخواهی نشده است. مراد از پدر» در این روایت، ممکن است امام حسن عسکری‌علیه السلام باشد و ممکن است مقصود امام حسین‌علیه السلام باشد و یا اینکه جنس پدر است که شامل تمامی ائمه معصومین‌علیهم السلام باشد.
امام باقرعلیه السلام فرمود: صاحِبُ هَذا الاَمْرِ هُوَ الطَّریدُ الشَّریدُ المَوتُورُ بِاَبیهِ». [2] .
و نیز از آن حضرت نقل شده است: . المَوتُورُ بِوالِدِهِ.». [3] .
عیسی خشّاب گوید: به امام حسین‌علیه السلام گفتم: آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: لا وَلکِنْ صاحِبُ الاَمرِ الطَّریدُ الشَّریدُ المَوتُورُ بِاَبیهِ المُکَنَّی بِعَمِّهِ.» [4] ؛ خیر ولکن صاحب الامر طرید و شرید و خونخواه پدرش و دارای کنیه عمویش می‌باشد.».


[1] مجمع‌البحرین، ج 3، ص ص 509.
[2] الغیبة، ص 179؛ الکافی، ج 1، ص 322.
[3] الغیبة، ص 178، ح 22.
[4] کمال‌الدین، ج 1، ص 318، ح 5.


باران‌های پیاپی(از نشانه‌های ظهور)

یکی از پدیده‌هایی که در سال ظهور اتفاق می‌افتد و در شمار نشانه‌های ظهور از آن یاد شده است، باران‌های پیاپی است که تا آن روز مانند آن دیده نشده است.
این باران‌ها زمینه آبادی و سرسبزی زمین را فراهم می‌کند و به بهبود وضع زمین منجر می‌شود؛ چنان‌که امام صادق‌علیه السلام می‌فرماید:
اِنّ قُدّامَ القائِمِ‌علیه السلام لَسَنَةٌ غَیْداقَةٌ یَفْسُدُ فِیها الثَّمَرُ فِی النَّخْلِ فَلا تَشُکُّوا فِی ذلکَ» [1] ؛ در آستانه [قیام] قائم‌علیه السلام سالی پرباران خواهد بود که در اثر آن، خرما بر روی نخل می‌پوسد. پس در این تردیدی به خود راه ندهید».
بارش این مقدار باران پیاپی، کم‌سابقه و یا بی‌سابقه است. البته احتمال دیگری نیز وجود دارد که این باران‌ها، هم زمان و در همه جای زمین ببارد، در این صورت، می‌تواند جنبه اعجاز داشته باشد.
امام صادق‌علیه السلام نیز فرمود: اِذا آنَ قِیامُ القائِمِ مَطَرَ النَّاسَ جَمادِی الآخِرةِ وَعَشْرَةَ اَیّامٍ مِنْ رَجَبَ مَطَراً لَم یَرَ الخَلایِقُ مِثلَهُ.» [2] ؛ وقتی که زمان قیام قائم‌علیه السلام فرا رسد، بر مردم باران فرو خواهد ریخت؛ در ماه جمادی‌الثانی و ده روز رجب؛ بارانی که مانندش دیده نشده است.»


[1] کتاب الغیبة، ص 449؛ کشف‌الغمة، ج 2، ص 461.
[2] الارشاد،ج 2، ص 381؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 264؛ کشف‌الغمة، ج2، ص 463.


هر البَیْتُ‌المُقَدَّس» یا بَیتُ المَقدِس» یا قُدس». این شهر در غرب آسیا و شمال خاورمیانه، در فلسطین واقع شده است.
اوّلین قبله مسلمین است.
قداست این شهر بسیار است. آن را پیامبران بنا کرده‌اند داوودعلیه السلام و سلیمان‌علیه السلام در این شهر حشمت داشتند. [1] خداوند در همین جا زکریاعلیه السلام را به یحیی‌علیه السلام بشارت داد. جبال و طیر را در بیت‌المقدس برای داوودعلیه السلام مسخر ساخت. [2] هاجر از کوثا به بیت‌المقدس هجرت کرد. موسی‌علیه السلام در اینجا به نور رب العزة نگریست و در همین جا با خداوند تکلم کرد. [3] مریم عذرا در بیت المقدس وفات یافت عیسی بن مریم در همین جا به دنیا آمد و عروج کرد. حضرت محمدعلیه السلام مدت‌ها رو به بیت‌المقدس نماز می‌گزارد [4] و اسرای آن حضرت به اینجا و معراج آن حضرت از همین جا بود. [5] بالاخره در اینجا حضرت مسیح نازل شده و در نماز به حضرت مهدی‌علیه السلام اقتدا خواهد کرد. [6] .
ابن بطریق در العُمْده» به نقل از ثعلبی در تفسیرش چگونگی نزول حضرت عیسی بن مریم‌علیها السلام را این گونه توصیف کرده است: . یَنزِلُ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ علی ثَنْیةٍ مِنَ الاَرْضِ ال


واژه بقیه»؛ یعنی، باز مانده و پاینده و آنچه از چیزی باقی گذاشته شود و آن مصدری است که به جای اسم فاعل یا اسم مفعول به کار می‌رود.
ترکیب بَقیّةُاللّه» در قرآن مجید و روایات خاندان عصمت‌علیهم السلام آمده است. در قرآن فقط یک بار در داستان حضرت شعیب آمده است که پس از آنکه قوم خود را از کم‌فروشی نهی می‌کند، چنین فرماید: بَقیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ» [1] ؛ یعنی، آنچه را که خداوند [در ازای چشم پوشی از منافع نامشروع دنیوی] برایتان باقی می‌گذارد، برای شما بهتر است.
در این آیه هر چند مخاطب قوم شعیب هستند و منظور از بَقیَّةُاللّه» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، بقیّةاللّه» محسوب می‌شود.
تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ بَقیّةُاللّه»اند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی می‌ماند، از این نظر بقیّةاللّه»اند.
از آنجا که مهدی موعودعلیه السلام آخرین پیشوا و بزرگ‌ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله است، یکی از روش


 ​​​​​ 

بقیّة الله» از نامهای حضرت مهدی (عج) است. مردی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد که آیا هنگام سلام به حضرت قائم (عج) به ایشان یا امیرالمؤمنین» بگوئیم؟ امام صادق علیه السلام فرمود: نه این اسمی است که خداوند با آن، حضرت علی علیه السلام را نامیده و قبل و بعد از او احدی به این نام نامیده نمی شود مگر آنکه کافر باشد.»
آن شخص کفت: پس چگونه به آن حضرت سلام کنیم؟»
امام صادق علیه السلام در جواب فرمود: بگوئید
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَّةُ اللهُ»
آنگاه آن حضرت آیه ی:
بَقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ مُّؤْمِنین (هود/86)
: آنچه خدا برای شما باقی می گذارد بهتر است، اگر واقعاً به خدا ایمان دارید» را قرائت فرمود». (نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 61)
بقیّة الله خیراً لکم» که گفته خدای
توئی توئی، به تو ای نازنین امام، سلام


 

این عید ها برای من عید می‌شود.! 

 این عیدها برای من عید نمی‌شود!

شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود!

مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ،

خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن…

اما برای چه ؟ برای که ؟

اینان منتظرند تا بهار شود ؟

سالهاست می اندیشم که

هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه

به هم می ریزیم ، مهربان می شویم،

به سراغ هم می رویم

و از همه مهمتر منتظر می شویم…

انتظار …

سالهاست به لحظات تحویل سال

و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند

و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!

و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!

کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام

نمی دانم،

شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند

تا رزمایش ظهور برگزار کنند …

وصد افسوس که ره گم کردیم

و انتظار خورشید آسمانی را کشیدیم

و حال آنکه تو خود خورشید در زمین ما بودی

و ما ندانستیم.

ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد

و همه با هم زمزمه می کردند

دعای عهد و ندبه و فرج را …

و ای کاش هفت_سین مان را در جمکران می گستردیم

و در آن به جای سفره ، سجاده ای” می انداختیم

به گستردگی زمین…

و”ستاره ای” از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو…

و

منبع نوشته

ساعتی” برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت

و سدر” را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!

و سیصد و سیزده سرباز و سلاحی

به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم

تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد

که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم

” شاهِراً‌ سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی،مُلَبِّیاً دَعْوَهَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی 

و با شمیشر آخته ، و نیزه ،

پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگ

در شهر و بادیه ایم.

و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم

تا سرمه” کشد چشمانمان را به وصال دیدارش…

و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی…

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ ،

وَ الْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَه منِّی اِلَیْهِ

و سین هفتم را نیز من بر این

سجاده می نشانم

” سلام علی آل یاسین

به امید ظهور مولی و سرورمان

حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج)

که صد البته نزدیک است …

#این_عیدها_برای_من_اقا_نمیشود 

شب_با_چراغ_عاریه_فردا_نمیشود

لحظات سال تحویل برای من خیلی عجیبه، مرم منتظر میشینن،

سالهاست به این فکر میکنم مردم منتظر چی هستن؟!

منتظرن اسفند بشه فروردین؟!

چه خبره؟!

خب فرودین هم که میشه اردیبهشت، اردیبهشت هم خرداد و…!!!

به تعدادسالهای عمرت این ماهها عوض میشن! واقعا چه اهمیتی داره؟

چرا مردم خونه هاشونو تمیز میکنن لباس نو میپوشن، منتظر میشینن…خیلی جالبه انتظار میکشن ولی انتظار چی؟!

صدای توپی در شه بگن عید شد؟!

عید یعنی چی؟

چه زیبا امام صادق علیه السلام پیرامون امام زمان فرمودند:

ربیع الانام و نضره الایام…میگه بهار تویی!

(اینا نمیفهمن)

مردم باهم مهربون میشن،میرن خونه همدیگه، میگن کدورت ها رو رفع کنیم

کالبد این برنامه بسیار زیبا چیده شده وچقدر استفاده غلط ازش میشه

تصور کنین این جمعیت شیعه در ایران اون لحظه دعای ندبه یا دعای فرج (الهی عظم البلاء) بخونن دعای سلامتی امام زمان، نماز امام زمان بخونن!

چقدر زیباست!

بگن:خدایا با این چهار تا شکوفه که مشکل من حل نمیشه!

امسال جشن بگیرم باز برگها زرد میشه میریزه!

من بهار همیشگی میخوام…

من بهار دلها رو میخوام…می خوام این دلهای مردم بیدار شن.

این دلهایی که انگار بهار ندارن…

خیلی وقتها ما انتظار میکشیم ولی انتظارمون باطله…

کلام استاد رائفی پور

طرح همگانی خواندن دعای فرج در لحظه تحویل سال


این عیدها برای من عید نمی شود

این عید ها برای من عید می‌شود.! 

 این عیدها برای من عید نمی‌شود!

شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود!

مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ،

خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن…

اما برای چه ؟ برای که ؟

اینان منتظرند تا بهار شود ؟

سالهاست می اندیشم که

هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه

به هم می ریزیم ، مهربان می شویم،

به سراغ هم می رویم

و از همه مهمتر منتظر می شویم…

انتظار …

سالهاست به لحظات تحویل سال

و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند

و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!

و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!

کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام

نمی دانم،

شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند

تا رزمایش ظهور برگزار کنند …

وصد افسوس که ره گم کردیم

و انتظار خورشید آسمانی را کشیدیم

و حال آنکه تو خود خورشید در زمین ما بودی

و ما ندانستیم.

ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد

و همه با هم زمزمه می کردند

دعای عهد و ندبه و فرج را …

و ای کاش هفت_سین مان را در جمکران می گستردیم

و در آن به جای سفره ، سجاده ای” می انداختیم

به گستردگی زمین…

و”ستاره ای” از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو…

و

منبع نوشته

ساعتی” برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت

و سدر” را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!

و سیصد و سیزده سرباز و سلاحی

به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم

تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد

که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم

” شاهِراً‌ سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی،مُلَبِّیاً دَعْوَهَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی 

و با شمیشر آخته ، و نیزه ،

پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگ

در شهر و بادیه ایم.

و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم

تا سرمه” کشد چشمانمان را به وصال دیدارش…

و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی…

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ ،

وَ الْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَه منِّی اِلَیْهِ

و سین هفتم را نیز من بر این

سجاده می نشانم

” سلام علی آل یاسین

به امید ظهور مولی و سرورمان

حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج)

که صد البته نزدیک است …

#این_عیدها_برای_من_اقا_نمیشود 

شب_با_چراغ_عاریه_فردا_نمیشود

لحظات سال تحویل برای من خیلی عجیبه، مرم منتظر میشینن،

سالهاست به این فکر میکنم مردم منتظر چی هستن؟!

منتظرن اسفند بشه فروردین؟!

چه خبره؟!

خب فرودین هم که میشه اردیبهشت، اردیبهشت هم خرداد و…!!!

به تعدادسالهای عمرت این ماهها عوض میشن! واقعا چه اهمیتی داره؟

چرا مردم خونه هاشونو تمیز میکنن لباس نو میپوشن، منتظر میشینن…خیلی جالبه انتظار میکشن ولی انتظار چی؟!

صدای توپی در شه بگن عید شد؟!

عید یعنی چی؟

چه زیبا امام صادق علیه السلام پیرامون امام زمان فرمودند:

ربیع الانام و نضره الایام…میگه بهار تویی!

(اینا نمیفهمن)

مردم باهم مهربون میشن،میرن خونه همدیگه، میگن کدورت ها رو رفع کنیم

کالبد این برنامه بسیار زیبا چیده شده وچقدر استفاده غلط ازش میشه

تصور کنین این جمعیت شیعه در ایران اون لحظه دعای ندبه یا دعای فرج (الهی عظم البلاء) بخونن دعای سلامتی امام زمان، نماز امام زمان بخونن!

چقدر زیباست!

بگن:خدایا با این چهار تا شکوفه که مشکل من حل نمیشه!

امسال جشن بگیرم باز برگها زرد میشه میریزه!

من بهار همیشگی میخوام…

من بهار دلها رو میخوام…می خوام این دلهای مردم بیدار شن.

این دلهایی که انگار بهار ندارن…

خیلی وقتها ما انتظار میکشیم ولی انتظارمون باطله…

کلام استاد رائفی پور

طرح همگانی خواندن دعای فرج در لحظه تحویل سال


صفحه اینستاگرامی و هواداری اخبار آیت الله رئیسی» از حضور قطعی آیت الله رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ خبر داد.

به گزارش ایران خبر ،اخبار موجود در صفحات مجازی حاکی از ثبت نام قطعی آیت الله رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ است.

صفحه اینستاگرامی و هواداری اخبار آیت الله رئیسی» از حضور قطعی آیت الله رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ خبر داد.

رییسی و محمد در صدر توجهات فضای مجازی هستند.

به گزارش کانال اخبار انتخابات، رصد فضای مجازی دیتاک از شبکه‌های اجتماعی در ۷ روز منتهی به ۲۰ اردیبهشت‌ماه، نشان می‌‌دهد محتوا و توجهات به رییسی و محمد افزایش و نسبت به ظریف با عبور از موج فایل صوتی کاهش یافته و جایگاه چهره‌های صدر جدول را تغییر داده است.

هاشمی‌طبا (وزیر اسبق صنایع) گفت:

《ظریف》رای خوبی خواهد آورد | بعید می‌دانم در انتخابات دوقطبی ایجاد شود.

لاریجانی (عضو مجمع تشخیص مصلحت)بیان کرد:

اگر《رئیسی》بیاید قطعا در انتخابات حاضر نخواهم شد اما اگر او نیاید قطعا می‌آیم.

قاضی‌زاده هاشمی (نائب‌رئیس اول مجلس) گفت:

آنقدر به قوت و کارشناسی بودن برنامه‌ام مطمئن هستم که حاضرم پیرامونش با صاحب‌نظران مناظره کنم.
رسولی (سخنگوی شورای ائتلاف) گفت:

تا پایان هفته جاری تکلیف کاندیدای شورای ائتلاف مشخص میشود

نظرسنجی‌ها می‌گوید《رئیسی》و《قالیباف》در جریان انقلاب پیشتاز هستند.

کرباسچی (دبیرکل حزب کارگزاران) تصریح کرد:

《ظریف》،《هاشمی‌رفسنجانی》،《جهانگیری》،《پزشکیان》و《شریعتمداری》۵ کاندیدای اصلی اصلاح‌طلبان هستند.《》طرفدار مشارکت در انتخابات است.

《مهدی دوستی》رئیس ستاد انتخاباتی《سعید محمد》شد.

محصولی (دبیرکل جبهه پایداری) گفت:

《رئیسی》نیاید، گزینه جایگزین داریم |《لاریجانی》را عاقل‌تر از این می‌دانم که گزینه اصلاح‌طلبان شود |《عارف》از جدی‌ترین گزینه‌های اصلاح‌طلبان است.

《محمود صادقی》نماینده سابق مردم تهران اعلام کاندیداتوری کرد.

بادامچیان (دبیرکل حزب موتلفه) بیان کرد:

اگر《رئیسی》بیاید حزب موتلفه از او حمایت خواهد کرد | اگر《رئیسی》نیامد، شورای وحدت روی نفر اصلح اجماع خواهد کرد.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها